مدلسازی فیزیکی پدیده گسترش جانبی
مدلسازی فیزیکی پدیده گسترش جانبی
اثرات پدیده گسترش جانبی بر روی شمعها یک مسئله پیچیده است و دربرگیرنده جابجاییهای دائمی و تناوبی خاک، اثرات اینرسی و اندرکنش های سازه- خاک- شمع میباشد که همگی با تغییرات سریع خصوصیات خاک در یک زمان کوتاه رخ میدهند.
از طرف دیگر دادههای فیزیکی موجود در این زمینه محدود هستند، در نتیجه روشهای تحلیل و طراحی شمع ها در برابر گسترش جانبی شامل عدم قطعیت های بسیاری است. بنابراین طی سالهای اخیر استفاده از مدلسازی فیزیکی برای روشن کردن زوایای مختلف رفتار شمعها در پدیده گسترش جانبی گسترش یافته است.
این مطالعات شامل آزمایشات میز لرزان، آزمایشات سانتریفیوژ و آزمایشات صحرایی در مقیاس واقعی (به کمک انفجار) میباشند. لازم به ذکر است که تاکنون به دلیل هزینه و سختی زیاد کار، آزمایشات زیادی در مقیاس واقعی با انفجار صورت نگرفته است. در ادامه بطور خلاصه به تعدادی از مطالعات انجام شده با استفاده از مدلهای میز لرزان و سانتریفیوژ پرداخته میشود.
۱- مدلهای سانتریفیوژ
آزمایشات سانتریفیوژ امکان استفاده از یک مدل کوچک برای شبیه سازی یک نمونه بزرگ در واقعیت را فراهم میکنند.
یک مدل کوچک آزمایشگاهی در مقیاس ۱/N نمونه واقعی ساخته شده و تحت شتاب Nبرابر شتاب گرانش زمین قرار داده میشود. بعد از به تعادل رسیدن مدل در چرخش سانتریفیوژ، پایه مدل جهت شبیهسازی زلزله لرزانده میشود.
این مدل میتواند پاسخ نمونه واقعی خاک و شمع را که N برابر مدل در ابعاد و شرایط تنش است، شبیه سازی کند.
هنگامیکه آزمایشات سانتریفیوژ برای مطالعه و بررسی مسائل ژئوتکنیکی (به عنوان مثال شمعها در پدیده گسترش جانبی) بکار میروند بایستی محدودیتهای آنها را در نظر داشت.
این محدودیتها شامل مقیاس کردن نفوذپذیری و اندازه حفرات، مقیاس کردن ویسکوزیته سیال و اندازه دانهها، تعداد نسبتاً کم سنسورها برای ابزارگذاری مدل، دقت اندازهگیری جابجاییها به علت تحت مقیاس بودن و کوچک بودن آنها در مدل و اثرات میدان جاذبه زمین میباشند.
مشکل دیگر در این آزمایشات این است که خاک روانگرا شده در امتداد یک سطح منحنی که مطابق با شعاع سانتریفیوژ است، حرکت میکند. برای بدست آوردن توزیع فشار جانبی و لنگر خمشی در شمع، استفاده از ابزارگذاری (کرنشسنج) متراکمتر ضروری است اما این کار در مدلسازی به کمک سانتریفیوژ بسیار مشکل است (He, 2005).
۱-۱-مطالعات مدلهای سانتریفیوژ
Abdoun و همکاران (۲۰۰۳) با استفاده ازآزمایشات سانتریفیوژ، مدلهای تک شمع و گروه شمع را در شرایط روانگرایی و گسترش جانبی ایجاد شده توسط زلزله مورد مطالعه قرار دادند.
در این آزمایشات پروفیل خاک مورد بررسی شامل یک لایه مستعد روانگرایی به ارتفاع ۶ متر و یک یا دو لایه خاک مقاوم در برابر روانگرایی به ضخامت ۲ متربوده است.
آنها به این نتیجه رسیدند که مرز بین لایههای خاک نقش مهمی را ایفا میکند که علت آن نیز ناپیوسته بودن کرنش برشی در این مرز است.
با وجود اینکه تنش برشی در مرز دو لایه پیوسته است امّا به علت متفاوت بودن مدول برشی لایههای خاک، کرنش برشی ناپیوسته خواهد بود. تمرکز آزمایش آنها بیشتر بر جنبه شبه استاتیکی رفتار شمعها بود، بنابراین هیچ جرمی به هنگام آزمایش بر روی شمعها افزوده نشد.
در برخی از مدلها جهت بررسی اثر کوبش شمع، ناحیه اطراف شمعها را بوسیله مواد خاصی متراکم و نسبتاً سیمانی کردند. در تمامی آزمایشات لنگرهای خمشی و جابهجایی نوک شمع تا زمان خاصی افزایش یافته و بعد از آن کاهش مییابند و همواره لنگرهای خمشی در مرز بین لایهها اتفاق میافتد.
این کاهش در لنگر و جابهجایی را میتوان به گسیختگی موضعی خاک اطراف پی مربوط کرد. ترکیبات مختلف مدلهای شمع و خاک امکان بررسی اثر پارامترهای مختلف بر روی پاسخ خمشی شمع را فراهم ساخت که این نتایج را میتوان بصورت زیر بیان کرد:
- در تک شمعهای با انتهای گیردار یا بدون گیرداری، Mmax توسط فشار لایه خاک روانگراشده کنترل میگردد.
- در گروه شمع با انتهای گیردار Mmax در انتهای لایه روانگرا شده توسط فشار لایه خاک روانگراشده کنترل میشود.
- Mmax بالای لایه روانگرا شده برای تک شمع با انتهای گیردار توسط فشار مقاوم لایه غیرروانگرای سطحی کنترل میگردد.
Abdoun و همکاران نتیجه گرفتند که کاهش لنگر خمشی در گروه شمع به علت ایفای نقش نیروی محوری شمعها است.
بنابراین برای گروه شمع رابطه تعادل لنگر خارجی را میتوان به این صورت نوشت: . در این رابطه Mi max، مقدار حداکثر لنگر در شمع iاُم و xi، فاصله از محور افقی خنثی است. آنها همچنین بیان کردند که افزایش لنگر خمشی ماکزیمم در حضور کلاهک شمع و یا خاک متراکم اطراف شمع ناشی از افزایش سطح تماس در برابر فشار وارده از خاک و سختی چرخشی کلاهک شمع میباشد.
Dobry و همکاران (۲۰۰۳) نتایج شش آزمایش سانتریفیوژ را جهت بدست آوردن روشهای تعادل حدی برای پیشبینی و ارزیابی پاسخ خمشی و ضریب اطمینان شمعها در برابر گسیختگی خمشی در شرایط پدیده گسترش جانبی گزارش نمودند.
این مدلها شمعهای تکی بتنی مسلح را در پروفیل خاک دو و سه لایه شبیهسازی کردند. اغلب این شمعها از بالا و پایین گیردار بوده و برخی از آنها نیز دارای کلاهک بودهاند. در این آزمایشات تمامی لنگرهای خمشی ماکزیمم بدست آمده در مرزهای بین لایهها اتفاق افتادهاند.
در مدلهای سهلایه، لنگر خمشی در مرز بالایی تا زمان شروع حد تسلیمِ (پلاستیک شدن) لایه غیرقابل روانگرای سطحی، افزایش یافته و بعد از آن کاهش مییابد ولی لنگر خمشی مرز پایینی همواره افزایش مییابد.
Brandenberg و همکاران (۲۰۰۵) با انجام هشت آزمایش سانتریفیوژ رفتار شمعهای تکی و گروه شمع را تحت پدیده گسترش جانبی مورد بررسی قرار دادند. در این آزمایشات قطر شمعهای تکی در مقیاس واقعی ۳۶/۰ تا ۴۵/۱ متر و برای گروه شمع ۷۳/۰ تا ۱۷/۱ متر بودند.
همچنین در تمامی مدلهای آزمایش پروفیل خاک از سه لایه با شیب ملایم تشکیل شده بود که شامل یک لایه غیرروانگرای متراکم در پایین، لایه روانگرای میانی و یک لایه سطحی غیرروانگرا میشد.
Brandenberg و همکاران در این مطالعات نتیجه گرفتند که جهت نیروی جانبی اعمال شده از سوی لایههای مختلف خاک وابسته به جهت جابجاییهای نسبی بین خاک و شمع است که این نیز به نوبه خود بستگی به پروفیل تغییرمکان خاک، سختی شمع و اندازه بارهای وارده از سوی لایه غیرروانگرای سطحی دارد. سایر نتایج این مطالعه را میتوان به صورت زیر خلاصه نمود:
- حداکثر نیروهای جانبی اعمال شده از سوی لایه غیرروانگرای سطحی تطابق بهتری با منحنیهای p-y بدست آمده از آزمایشات بارگذاری استاتیکی Matlock(1970) نسبت به منحنیهای بدست آمده از آزمایشات بارگذاری تناوبی با تغییرمکان کنترل شده توسط وی نشان میدهند.
- نیروهای اصطکاک جداره و کف بین کلاهک شمع و لایه غیرروانگرای سطحی نقش مهمی در بار کل اعمالی از سوی لایه سطحی بر شمعها دارند.
- بسته به بارهای اعمالی از سوی لایه روانگرا، الگوهای مختلفی از جابجایی در شمعها و لایههای خاک مشاهده شدند. برای شمعهایی که نسبت به خاک اطراف سختتر بودند، خاک روانگرا شده تمایل به فشار دادن شمعها به سمت پاییندست شیب همراه با لایه غیرروانگرای سطحی نشان میدهد. (حالت A در شکل ۲-۴) در مورد شمعهای با انعطافپذیری بیشتر، خاک روانگراشده نیروهای بزرگی رو به بالا دست شیب به شمع وارد میکند در حالیکه لایه غیرروانگرای سطحی شمع را به سمت پاییندست میکشد بگونهای که تغییر مکان شمع به سمت پایین دست بیشتر از لایه خاک روانگرا است.(حالت C در شکل ۲-۴) این الگوهای بارگذاری از آنچه که اغلب در تحلیلهای شبهاستاتیکی لرزهای (برای مثال، Dobry و همکاران، ۲۰۰۳؛ JRA، ۲۰۰۲) فرض میشوند، پیچیدهتر هستند.
۱-۲- مدلهای میز لرزان
در این آزمایشات مدل مقیاسشده بر روی میز لرزان ساخته شده و توسط حرکتهای افقی تناوبی دچار روانگرایی میشود. تنشهای برشی استاتیکی اولیه در این مدلها را میتوان با شیبدار کردن سطح لایه خاک و یا شیبدار کردن کل مدل ایجاد کرد.
تحریکات پایه مدل میتواند هارمونیک یا تصادفی باشد البته برخی از میز لرزانها توانایی ایجاد زلزلههای واقعی را دارند. سنسورها و ابزارهای مورد استفاده شامل شتابسنجها، فشار آب حفرهای سنج، کرنش سنجها و سنسورهای اندازهگیری تغییر مکان میباشند.
از آنجایی که مدلهای میز لرزان محدودیت در عمق دارند، این آزمایشات نمیتوانند بطور واقع گرایانهای شرایط تنش در محیط را شبیهسازی کنند (Arulanandan and Scott, 1993). تنشهای استاتیکی در یک مدل مقیاس شده آزمایشگاهی کمتر از مقادیر موجود در واقعیت هستند.
در نتیجه خاک در مدل رفتاری متفاوت با خاک در طبیعت از خود نشان میدهد. سایر محدودیتهای آزمایشات میز لرزان شامل مسیرهای زهکشی کوتاه و اثر جدارههای صلب محفظه بر مدل میباشند. البته استفاده از محفظههای laminar تا حد زیادی باعث از بین رفتن مورد آخر میشود.
– مطالعات مدلهای میزلرزان
Hamada (2000) با استفاده از مدلسازی عددی و آزمایشات میز لرزان به بررسی مکانیزم آسیب شمعها تحت پدیده گسترش جانبی در زلزله ۱۹۶۴ نیگاتا پرداخت. در مدلسازی عددی اندرکنش خاک و شمع توسط فنرهایی شبیهسازی شده و جابهجایی لایه غیرروانگرای سطحی به صورت یکنواخت در طول لایه به ابتدای فنرها اعمال شده بود.
وی از سختی لایه روانگرای میانی به دلیل پدیده روانگرایی صرفنظر کرد. سختی فنرهای لایه سطحی نیز بر اساس ضوابط طراحی پلهای بزرگراهها بدست آمد. دو شمعی که در بررسیهای محلی مربوط به زلزله نیگاتا مکانیزم آسیبهای آنها مشخص گردیده بود، دارای ۶/۵ و ۸ متر طول بودند که در این مدل شبیهسازی شدند.
خرابی و گسیختگی در شمع بلندتر در هر دو مرز بالایی و پایینی لایه روانگرا با لایههای مقاوم مشاهده شده بود در حالی که در شمع دیگر ترکهای خمشی تنها در مرز بالایی اتفاق افتاده بود. این نتایج با مشاهدات محلی پس از زلزله تطابق خوبی را نشان داد.
Hamada با استفاده از آزمایشات میز لرزان، رفتار شمع را در پروفیل خاک دو و سه لایه مدلسازی نمود. مدل اوّل با پروفیل خاک دو لایه با دو دانسیته نسبی %۲۴ و %۴۳ ساخته شد. در مدل با دانسیته نسبی بالاتر میزان حرکت خاک کمتر بوده و مقداری کرنش پسماند در شمع باقیماند (شکل ۲-۵).
وی نتیجه گرفت که در این حالت خاکِ روانگرا شده، مقداری از مقاومت خود را در حین لرزش باز مییابد و رفتار خمشی شمع در این حالت تنها وابسته به نیروی رانش خاک روانگرا شده نبوده و بازیابی سختی خاک روانگرا شده میتواند در رفتار خمشی شمع تأثیرگذار باشد. در مدل میز لرزان دوم از یک لایه غیرقابل روانگرای سطحی نیز استفاده شده است.
در این شرایط لنگر خمشی در شمع با گذشت زمان و افزایش جابجایی لایه غیر روانگرای سطحی، افزایش یافته و پس از مدتی به حالت نهایی خود رسیده و ثابت میماند.
درمجموع Hamada در این مطالعه به نتایج زیر رسید:
- با توجه به مدل آزمایشگاهی در پروفیل خاک دو لایه، تاریخچه زمانی لنگر خمشی در شمع با تاریخچه زمانی سرعت خاک تطابق دارد و این بیانگر اعمال نیروی رانش بر شمع از طرف خاک روانگرا شده میباشد.
- هر دو مدل آزمایشگاهی و عددی به حاکم بودن نیروهای ناشی از لایه مقاوم سطحی و لایه روانگرا شده بر رفتار خمشی شمع تأکید دارند.
Tokimatsu و همکاران (۲۰۰۵) تأثیر نیروهای اینرسی و کینماتیکی را بر روی تنشهای شمع به کمک یکسری آزمایشات بزرگ مقیاس میز لرزان مورد مطالعه قرار دادند. این آزمایشات بر روی نمونههای شمع- سازه با پی مدفون در لایههای خاک خشک و روانگرا انجام شدند.
آنها همچنین یک تحلیل شبه استاتیکی را که در آن اثرات فشارهای خاک بر روی پی مدفون و شمع در نظر گرفته شده بود، برای تخمین تنشها و جابجایی شمع در آزمایشات مورد استفاده قرار دادند. نتایج این مطالعات را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
- اگر پریود طبیعی سازه کمتر از پریود زمین باشد، نیروی کینماتیکی متمایل به هم فاز بودن با نیروی اینرسی است و باعث افزایش تنش در شمعها میشود. در این حالت حداکثر تنش در شمع هنگامی به وجود میآید که جابجایی خاک و نیروی اینرسی هر دو حداکثر بوده و در یک جهت باشند.
- اگر پریود طبیعی سازه بزرگتر از پریود زمین باشد، نیروی کینماتیکی ناهمفاز با نیروی اینرسی است و مانع از افزایش تنش در شمع میشود. در این حالت حداکثر تنش شمع زمانی ایجاد میشود که جابجایی خاک و نیروی اینرسی به طور همزمان حداکثر نباشند.
- در تحلیل شبه استاتیکی فرض شده است که در صورتی که پریود سازه کوچکتر از پریود زمین باشد لنگر خمشی حداکثر برابر با جمع جبری تنشهای ایجاد شده در اثر نیروهای کینماتیکی و اینرسی است و در صورتی که پریود سازه بزرگتر از پریود زمین باشد برابر با ریشه دوم جمع مربعات این دو تنش است. لنگرهای خمشی و جابجاییهای بدست آمده از این تحلیل شبهاستاتیکی تطابق خوبی با مقادیر مشاهده شده در آزمایشها چه در ماسه خشک و چه در ماسه اشباع روانگراشده نشان دادند.
He و همکاران (۲۰۰۵) جهت بررسی اثر قرارگیری شمع در گروه و شمع در سایه بر روی رفتار شمعها تحت پدیده گسترش جانبی، مجموعهای از آزمایشات بزرگ مقیاس میز لرزان با محفظه صلب انجام دادند. رکورد تحریک مورد استفاده، سینوسی با فرکانس ۳ هرتز و دامنه شتاب g4/0بود.
آزمایشات آنها شامل شمع تکی، دو شمع در کنار هم در جهت عمود بر گسترش جانبی، و دو شمع در پشت یکدیگر در جهت گسترش جانبی و در پروفیل خاک با یک لایه روانگرا شونده بود. طی این آزمایشات، آنها به این نتیجه رسیدند که در مقایسه با یک شمع تکی، فشار وارده به شمعها در گروه ۵۰% و در شمع سایه ۶۰% کمتر خواهد بود.
همچنین لنگر خمشی در شمعهای گروه و شمع در سایه کمتر از مقادیر مربوط به شمع تکی به دست آمد. از اینرو آنها پیشنهاد دادند که در مواردی میتوان از شمعهای قربانی شونده برای کاهش توزیع فشارهای خاک بر روی شمعهای اصلی استفاده نمود.
Cubrinovski و همکاران (۲۰۰۶) نتایج یکسری آزمایشات میز لرزان بزرگ مقیاس را که بر روی شمعهایی در مقیاس واقعی انجام شده بودند به منظور بررسی رفتار شمعها تحت پدیده گسترش جانبی گزارش نمودند.
در این آزمایشات دو شمع، یکی نسبتاً انعطافپذیر که با خاک اطراف جابهجا میشود و دیگری یک شمع نسبتاً سخت که از جابجایی خاک تبعیت نمیکند، در معرض جابجایی زمین بعد از روانگرایی قرار گرفتند که شمعها را تحت پدیده گسترش جانبی شبیهسازی میکند.
Cubrinovski و همکاران تأثیر لایه غیرروانگرای سطحی و کاهش در سختی به دلیل روانگرایی و متعاقب آن گسترش جانبی را مورد مطالعه قرار دادند. در این مطالعه مشاهده شد که پاسخ شمع انعطافپذیر عملاً توسط میزان جابجایی زمین کنترل میشود.
از طرف دیگر پاسخ شمع سخت به طور موثری توسط نیروی جانبی اعمال شده از سوی پوسته غیرروانگرا کنترل میشود. بنابراین حداکثر پاسخ شمع هنگامی بدست میآید که فشار حداکثر در پوسته غیرروانگرا ایجاد شده باشد.
ضمن بارگذاری جانبی متعاقب، پاسخ شمع سخت علیرغم افزایش قابلتوجه در جابجایی جانبی خاک بدون تغییر باقی ماند. فشار جانبی نهایی وارده از سوی پوسته غیرروانگرا در واحد عرض شمع سخت تقریباً ۵/۴ برابر فشار مقاوم رانکین بود.
آنالیز برگشتی، سختی خاک روانگرا شده را که متحمل پدیده گسترش جانبی شده است در بازه تا سختی اولیه نشان داد که بیانگر کاهش تدریجی در ضمن پدیده گسترش جانبی است. این نتایج بیان میکنند که برای شمعهای نسبتاً سخت فشار جانبی نهایی از سوی لایه غیرروانگرای سطحی، Pu، و
ضریب کاهش سختی خاک روانگرا شده، b، پارامترهای کلیدی تأثیرگذار بر پاسخ شمع هستند. در مقابل پاسخ شمعهای انعطافپذیر به طور غالب توسط میزان جابجاییهای جانبی خاک کنترل میشود و پارامترهای Pu و b اهمیت کمی در این حالت دارند.
Cubrinovski و همکاران (۲۰۰۸) نتایج مجموعهای از آزمایشات میز لرزان بزرگ مقیاس را با مدل عددی این آزمایشات برای ارزیابی صحت تحلیل سهبعدی تنش مؤثر در پیشبینی رفتار شمع تحت پدیدهی گسترش جانبی ناشی از روانگرایی مورد مقایسه قرار دادند.
آنها رفتار تنش- کرنش ماسه را با استفاده از مدل رفتاری شبیهسازی کرده و ترکیبی از اثرات بارهای کینماتیکی ناشی از حرکت جانبی بزرگ خاک و بارهای اینرسی را بر رفتار شمع با استفاده از یکسری آزمایشات با جهت و دامنه تحریک و جرم سر شمع متفاوت، بررسی کردند (شکل ۲-۶). در این آزمایشات گروه شمع ۳×۳ و ۲×۲ با شمعهای فولادی در پشت یک دیوار ساحلی سپری و پروفیل خاک سه لایه بکار رفته است.
همچنین تحریک بصورت سینوسی و در راستای حرکت خاک بود. آزمایشات میز لرزان با استفاده از یک تحلیل دینامیکی سهبعدی پیشرفته بر اساس اصل تنش مؤثر و با به کارگیری یک مدل رفتاری الاستوپلاستیک مدلسازی شدند.
از روش المان محدود برای گسستهسازی مکانی و روش نیومارک برای انتگرالگیری در حوزه زمان استفاده شده است. نتایج مدلسازی عددی تطابق خوبی با نتایج بدست آمده از آزمایشات شامل تغییرشکلها، اضافه فشارهای آب حفرهای، مقادیر روانگرایی و شتاب خاک نشان داد.
امّا در اکثر تحلیلها جابجایی دائمی سپری کمتر از مقدار آن در آزمایشات بدست آمد. نتایج این مطالعه با این حال نشان داد که جابجاییهای زمین در جبهه آب عامل بحرانی و مهمی در پیشبینی صحیح پاسخ شمعهای نسبتاً سخت نیست.
نتایج بدست آمده از مدلسازی عدی در خصوص رفتار شمع شامل جابجاییهای جانبی و لنگرهای خمشی تطابق خوبی را با نتایج آزمایش نشان داد. در تحلیلها همچنین اثرات سر شمع، جرم متصل به سر شمع، جهت لرزش و دامنه تحریک به طور دقیق مشاهده شدند که بیانگر قابلیت مدل در پیشبینی ترکیب اثرات کینماتیکی ناشی از جابجاییهای جانبی بزرگ خاک و اثرات اینرسی ناشی از سازه میباشد.
Uzuoka و همکاران (۲۰۰۸) در راستای تحقیق Cubrinovski و همکاران نتایج مجموعهای از آزمایشات میز لرزان بزرگ مقیاس را جهت تایید نتایج یک تحلیل سهبعدی دینامیکی همبسته به منظور بررسی اثرات گسترش جانبی ناشی از روانگرایی بر یک گروه شمع در پشت دیوار ساحلی مورد مطالعه قرار دادند. در این آزمایشات تحریک ورودی در جهت عمود بر حرکت خاک بود.
ضریب کاهش سختی خاک روانگرا شده، b، پارامترهای کلیدی تأثیرگذار بر پاسخ شمع هستند. در مقابل پاسخ شمعهای انعطافپذیر به طور غالب توسط میزان جابجاییهای جانبی خاک کنترل میشود و پارامترهای Pu و b اهمیت کمی در این حالت دارند.
Cubrinovski و همکاران (۲۰۰۸) نتایج مجموعهای از آزمایشات میز لرزان بزرگ مقیاس را با مدل عددی این آزمایشات برای ارزیابی صحت تحلیل سهبعدی تنش مؤثر در پیشبینی رفتار شمع تحت پدیدهی گسترش جانبی ناشی از روانگرایی مورد مقایسه قرار دادند.
آنها رفتار تنش- کرنش ماسه را با استفاده از مدل رفتاری شبیهسازی کرده و ترکیبی از اثرات بارهای کینماتیکی ناشی از حرکت جانبی بزرگ خاک و بارهای اینرسی را بر رفتار شمع با استفاده از یکسری آزمایشات با جهت و دامنه تحریک و جرم سر شمع متفاوت، بررسی کردند (شکل ۲-۶).
در این آزمایشات گروه شمع ۳×۳ و ۲×۲ با شمعهای فولادی در پشت یک دیوار ساحلی سپری و پروفیل خاک سه لایه بکار رفته است. همچنین تحریک بصورت سینوسی و در راستای حرکت خاک بود.
آزمایشات میز لرزان با استفاده از یک تحلیل دینامیکی سهبعدی پیشرفته بر اساس اصل تنش مؤثر و با به کارگیری یک مدل رفتاری الاستوپلاستیک مدلسازی شدند. از روش المان محدود برای گسستهسازی مکانی و روش نیومارک برای انتگرالگیری در حوزه زمان استفاده شده است.
نتایج مدلسازی عددی تطابق خوبی با نتایج بدست آمده از آزمایشات شامل تغییرشکلها، اضافه فشارهای آب حفرهای، مقادیر روانگرایی و شتاب خاک نشان داد. امّا در اکثر تحلیلها جابجایی دائمی سپری کمتر از مقدار آن در آزمایشات بدست آمد.
نتایج این مطالعه با این حال نشان داد که جابجاییهای زمین در جبهه آب عامل بحرانی و مهمی در پیشبینی صحیح پاسخ شمعهای نسبتاً سخت نیست. نتایج بدست آمده از مدلسازی عدی در خصوص رفتار شمع شامل جابجاییهای جانبی و لنگرهای خمشی تطابق خوبی را با نتایج آزمایش نشان داد.
در تحلیلها همچنین اثرات سر شمع، جرم متصل به سر شمع، جهت لرزش و دامنه تحریک به طور دقیق مشاهده شدند که بیانگر قابلیت مدل در پیشبینی ترکیب اثرات کینماتیکی ناشی از جابجاییهای جانبی بزرگ خاک و اثرات اینرسی ناشی از سازه میباشد.
Uzuoka و همکاران (۲۰۰۸) در راستای تحقیق Cubrinovski و همکاران نتایج مجموعهای از آزمایشات میز لرزان بزرگ مقیاس را جهت تایید نتایج یک تحلیل سهبعدی دینامیکی همبسته به منظور بررسی اثرات گسترش جانبی ناشی از روانگرایی بر یک گروه شمع در پشت دیوار ساحلی مورد مطالعه قرار دادند. در این آزمایشات تحریک ورودی در جهت عمود بر حرکت خاک بود.
Uzuoka و همکاران در این مطالعه به نتایج زیر رسیدند:
۱- پروفیل جابجاییهای خاک بدست آمده از نتایج مدلسازی عددی به طور کیفی با نتایج آزمایشات مطابقت دارند. علاوه بر این حداکثر جابجایی افقی پیشبینی شده پی و سر شمع مطابقت قابل قبولی با جابجاییهای بدست آمده از آزمایشات نشان میدهد.
۲- جابهجایی پسماند سپری در اکثر حالتها کمتر از مقدار اندازهگیری شده تخمین زده شد. به علت آنکه ماسه شل در هر دو طرف سپری روانگرا شده بود، جابهجایی مشاهده شده سپری در آزمایشات بسیار بزرگ بود. جابهجایی بزرگ سپری به وضعیت اولیه خاک، اندرکنش غیرخطی بین سپری و خاک روانگراشده پشت آن و اثرات غیرخطی بودن هندسی بستگی دارد.
۳- فشار جانبی خاک وارد به شمع در لایه سطحی غیرروانگرا در ارزیابی لنگر خمشی حداکثر در امتداد شمع بسیار با اهمیت است.
۴- فشار خاک ناشی از روانگرایی در جایی که جابهجایی افقی نسبی بین خاک و شمع بزرگ است، قابل توجه میباشد. همچنین گسترش جانبی ناشی از روانگرایی بسته به محل شمع در گروه میتواند باعث ایجاد پاسخهای متفاوتی در شمع شود.
Motamed و Towhata (2010) جهت درک مکانیزم پدیده گسترش جانبی ناشی از روانگرایی و رفتار گروه شمع تحت اثر این پدیده، یکسری آزمایشات ۱-g میز لرزان در مقیاس متوسط را بر روی گروه شمع ۳×۳ که در پشت یک دیوار ساحلی سپری قرار گرفته بود، انجام دادند.
در این آزمایشات تأثیر پارامترهای مختلفی مانند دانسیته خاک، دامنه و فرکانس تحریک ورودی، گیرداری سر شمع و سازه بر روی میزان جابجایی جانبی خاک و حداکثر نیروی جانبی اعمالی از سوی خاک روانگرا شده مورد مطالعه قرار گرفت. علاوه بر این آنها توزیع نیروی جانبی حداکثر را در گروه شمع مورد بررسی قرار دادند. نتایج این مطالعات را میتوان به صورت زیر خلاصه نمود:
۱- جابجایی خاک در پشت دیوار ساحلی بیشترین مقدار خود را دارد و با دور شدن از دیوار ساحلی و حرکت به سمت خشکی مقدار آن کاهش مییابد. سرعت جریان خاک نیز روند مشابهی را نشان میدهد.
۲- گیرداری سر شمع تأثیر مهمی بر لنگر خمشی یکسویه دارد چرا که باعث ایجاد لنگر خمشی در سر شمع در جهت مخالف با لنگر خمشی انتهای شمع میشود.
۳- دامنه و فرکانس تحریک ورودی تأثیر قابلتوجهی بر جابجایی خاک دارند بگونهای که افزایش دامنه و کاهش فرکانس تحریک باعث افزایش جابجاییهای خاک میشوند. در حالیکه اثر گیرداری سر شمع ناچیز است. دانسیته خاک نیز نقش مهمی در این میان دارد چرا که وضعیت روانگرایی تا حد زیادی وابسته به این پارامتر بوده و در مورد خاکهای سستتر میزان جابجاییهای خاک بیشتر است. (شکل ۲-۷)
۴- نتایج آنالیز برگشتی نیروی جانبی حاکی از آن است که فرض یک توزیع قائم یکنواخت برای نیروی کینماتیکی جریان خاک روانگرا شده منطقی و معقول است.
۵- توزیع نیروی جانبی کل حداکثر در گروه شمع نشان میدهد که شمعهای ردیف عقب (نزدیک دیوار ساحلی) بیشترین مقدار نیروهای جانبی را دریافت میکنند در حالی که برای شمعهای ردیف جلو (دور از دیوار ساحلی) کمترین مقدار است. این رفتار نتیجهای از توزیع جابجایی و سرعت خاک است. علاوه بر آن نتایج به وضوح نشان میدهند که شمع وسط در هر ردیف در مقایسه با شمعهای کناری تنش کمتری دارد. تأثیر گیرداری سر شمع بر این توزیع نیرو ناچیز است (شکل ۲-۸).
۶- پارامترهایی چون دامنه و فرکانس تحریک ورودی و دانسیته خاک تأثیر قابلتوجهی بر نیروی جانبی کل حداکثر دارند. همچنین اثر گیرداری شمع نیز در این خصوص قابل توجه است.
Motamed و Towhata همچنین یک پارامتر دو بعدی که اندیس مشارکت نامیده میشود، برای ارزیابی میزان سهم هر شمع در نیروی جانبی کل گروه شمع معرفی کردند و مقادیر مناسب برای شمعها را بر حسب جایگاه قرارگیریشان پیشنهاد نمودند.
شکل ۲‑۸- توزیع نیروی جانبی حداکثر در گروه شمع بدون کلاهک (تصویر راست) و با کلاهک و سازه( تصویر چپ)
حائری و همکاران (۱۳۸۹، ۲۰۱۰) در دانشگاه صنعتی شریف با استفاده از مدل فیزیکی میز لرزان در مقیاس بزرگ، اثر پدیده گسترش جانبی را بر رفتار شمعهای تکی مورد بررسی قرار دادند. پروفیل خاک در این آزمایش از یک لایه خاک ماسهای شل و مستعد روانگرایی در بالا و یک لایه متراکم غیرروانگرا در پایین تشکیل شده بود.
حائری و همکاران نتایج پارامترهای شتاب، فشار آب حفرهای در میدان آزاد و اطراف شمع، لنگرهای خمشی در شمع و فشار خاک ناشی از گسترش جانبی را مورد تحلیل قرار دادند و به نتایج زیر دست یافتند:
افزایش فشار آب حفرهای و وقوع روانگرایی باعث کاهش شدید سطح دامنه شتاب و تغییر در رفتار دینامیکی خاک از عمق به سطح زمین میشود و این موضوع به خوبی مبین وقوع روانگرایی قبل از وقوع گسترش جانبی است.
- تغییرات فشار آب حفرهای در اطراف شمع به دلیل وجود کرنشهای برشی بزرگ و تحت تنش همهجانبه کم متفاوت از تغییرات آن درمیدان آزاد مدل میباشد و باعث رفتار اتساعی خاک در اطراف شمع میشود. این رفتار اتساعی بر میزان نیروهای دینامیکی خاک در اطراف شمع نیز تأثیرگذار میباشد.
- سطح لنگر خمشی در طول شمع با آغاز پدیده گسترش جانبی افزایش قابل توجهی مییابد و مقادیر آن بدلیل هم جهت بودن با تحریک ورودی تشدید میگردد.
- براساس پروفیل تغییرات فشار خاک وارد بر شمع در عمق، افزایش فشار در نواحی نزدیک به سطح زمین به دلیل رفتار اتساعی خاک در نزدیکی سطح آزاد مدل و حفظ انسجام توده خاک در این نواحی، بیشتر است. پروفیل فشار خاک بدست آمده در این مطالعه با نتایج آزمایشات سانتریفیوژ Gonzalez (2008) مطابقت دارد اما با پروفیل تغییرات فشار خاک ارائه شده توسط JRA کاملاً متفاوت میباشد.
اصفزاده (۱۳۸۹) به منظور مطالعه رفتار گروه شمع تحت پدیده گسترش جانبی نتایج دو آزمایش بزرگ مقیاس میز لرزان را بر روی گروههای شمع ۲×۲ و ۳×۳ ارائه کرد.
شمعهای بکار رفته در این مدلها لولههای آلومینیومی توخالی بودند.
پروفیل خاک مورد استفاده در این آزمایشات مشتمل بر سه لایه بوده که در آن یک لایه ماسهای شل مستعد روانگرایی در میان دو لایه مقاوم در برابر روانگرایی بالایی و پائینی قرار گرفته است.
همچنین شیب لایههای خاک %۷ و رکورد تحریک ورودی سینوسی با فرکانس ۳ هرتز و دامنه شتاب g3/0 بوده است. در جریان این آزمایشات رفتار خاک و شمع توسط سنسورهای شتابسنج، فشار آب حفرهای، جابجاییسنج و کرنشسنج مورد بررسی قرار گرفتند.
وی به نتایج زیر دست یافت:
- در ترازهای نزدیک به سطح، نسبت به عمق مکشهای بزرگتری ایجاد میشود، چرا که به دلیل کمتر بودن تنشهای مؤثر در ترازهای بالاتر خاک پتانسیل بیشتری برای بروز رفتار اتساعی دارد.
- موقعیت لنگر خمشی ماکزیمم در طول شمع در جریان گسترش جانبی از پائین به بالا تغییر کرده که میتواند با روند تغییرات جابجایی و سرعت نسبی خاک و شمع در ارتباط باشد.
- بیشترین لنگر خمشی در شمعهای ردیف بالادست گروه شمع، در شمع میانی به وجود میآید؛ چرا که سطح باربر آن بزرگتر بوده و در نتیجه نیروی جانبی بیشتری متحمل میشود.
- تغییرات در دامنه دینامیکی فشارهای خاک در لایه روانگرا، از پائین به بالای لایه روانگرا با بزرگی و نرخ جابجاییهای خاک نسبت مستقیم داشته و افزایش مییابد.
- با ایجاد جدایش میان خاک و شمع، دامنه دینامیکی فشارهای خاک وارده به شمع کاهش مییابد.
- در شمعهای ردیف بالادست گروه، دامنه دینامیکی فشار وارده به شمع کناری به دلیل بیشتر بودن سرعت خاک عبوری بزرگتر از شمع میانی است. ولی روند تغییرات یکطرفه آن به دلیل کمتر بودن سطح بارگیر شمع و نیز جابجایی برابر شمعها، کوچکتر است.
- پروفیل جابجایی خاک لایه روانگرا در مرز با دو لایه مقاوم سطحی و تحتانی، تحت تأثیر این دو لایه بوده و به دلیل اصطکاک وارده از این لایهها، جابجایی خاک در مرزهای بالا و پائین، کمتر از جابجایی در میانه لایه روانگرا است.
۲- قوانین تشابه و تئوریهای تشابه مدل مقیاس شده
به کارگیری مدلهای مقیاسشده امکان شبیه سازی سیستمهای پیچیده ژئوتکنیکی را تحت شرایط کنترل شده فراهم آورده و کمک مؤثری در بررسی دقیق مکانیزم های رفتاری این پدیده ها میباشد.
از یک سو انجام آزمایشات با استفاده از مدلهای مقیاس شده باعث کاهش هزینه ها نسبت به انجام آزمایشات در مقیاس واقعی شده و از سوی دیگر امکان شبیه سازی برخی پدیده ها را که در شرایط واقعی قابل بررسی نیستند، فراهم میآورد.
نتایج این آزمایشات را میتوان برای پیشبینی رفتار در شرایط واقعی و نیز مبنایی برای صحتسنجی روشهای تحلیلی و مدلسازیهای عددی به کار برد.
برای این مقصود لازم است که از قوانین مقیاس جهت مرتبط نمودن دقیق رفتار مشاهده شده در مدل با شرایط واقعی استفاده شود.
ارتباط بین رفتار مدل مقیاس شده و رفتار در شرایط واقعی توسط تئوری تشابه مدل مقیاس شده توصیف میشود.
Rocha 1957 اولین کسی بود که بطور سیستماتیک قوانین مقیاس را برای مدلسازی در مکانیک خاک ارائه کرد.
او مطالعه خود را با فرض تغییر شکلهای الاستیک انجام داد و عقیده داشت که با درنظرگرفتن رفتار غیر خطی، تحلیلها به شدت پیچیده خواهند شد.
او شرایط تنش مؤثر و تنش کل را از یکدیگر مجزا نمود و برای هر مورد روابط تشابه مجزایی بدست آورد.
برای در نظر گرفتن شرایط تنش مختلف در آزمایشات مقیاسشده ۱g، Rocha مدل رفتاری مقیاسشدهای پیشنهاد نمود و فرض کرد که تنش و کرنش در واقعیت و مدل به شکل خطی با یکدیگر در ارتباطند.
Kline 1965 سه روش تحلیل ابعادی، تئوری تشابه و روش مبتنی بر معادلات حاکم بر مسأله را جهت مدلسازی بیان میکند.
تحلیل ابعادی، شامل تبدیل معادلات همگن با بُعد و متغیرهای فیزیکی حاکم بر مسأله به یک رابطه بدون بعد است. تئوری تشابه نیروهای مؤثر در سیستم را مشخص کرده و از تحلیل ابعادی برای برابر قرار دادن پارامترهای بیبعد در مدل و شرایط واقعی استفاده میکند.
روش معادلات حاکم نیز شامل تبدیل معادله دیفرانسیل به شکل بیبعد و تشکیل متغیرهای تشابه است، که مدل را به نمونه واقعی مرتبط میکند.
Gohl 1991 با استفاده از تحلیل ابعادی رابطه زیر را برای تشابه مدل مقیاسشده جهت استفاده در مدلسازی شمعها در میز لرزان (محیط ۱g) ارائه کرد:
در این رابطه y، تغییرمکان جانبی دینامیکی شمع؛ b، قطر شمع؛ u۰، دامنه حرکت ورودی پایه؛ ، دانسیته شمع؛ ، دانسیته خاک؛ EI، سختی خمشی شمع؛ Gs، سختی برشی خاک تابعی از عمق و کرنش؛ ω، فرکانس حرکت ورودی پایه؛ g، شتاب ثقل و m۰، جرم سازه بالای شمع است.
Iai 1989 کارهای انجام شده توسط Rocha را با در نظرگیری روش مدول مماسی برای قوانین رفتاری مدل مقیاسشده در خاکهای اشباع تعمیم داد. او با بررسی معادلات حاکم بر رفتار سیستم خاک ـ سازه ـ سیال تحت بارگذاری دینامیکی مجموعهای از روابط مقیاس سازی جامع را بدست آورده و کل مسأله را در چارچوب ضرایب مقیاس هندسه ()، دانسیته () و کرنش () بیان نمود. این ضرایب بصورت کامل در جدول ۳-۱ نشان داده شده است.
البته ضریب مقیاس کرنش () را میتوان بصورت دقیقتر با استفاده از سرعت موج برشی در نمونه واقعی و مدل مقیاس شده بصورت زیر بدست آورد.
در این رابطه ، سرعت موج برشی اندازهگیری شده در نمونه واقعی و : سرعت موج برشی اندازهگیری شده در مدل میباشد.
از آنچه صحبت شد میتوان نتیجه گرفت که کمیتهای یک مدل مشخص با ابعاد یکسان ممکن است ضرایب مقیاس متفاوتی مانند ضرایب مربوط به طول و دانسیته داشته باشند. اعتبار این روش توسط آزمایشات تأیید شده است.
کاربرد روش Iai برای کرنشهای کوچک درجایی که دانههای خاک تماس خود را حفظ کرده باشند و خاک به حالت گسیختگی نهایی نرسیده باشد، اعتبار دارد.
ولی این روش در پدیدههای مرتبط با روانگرایی در ماسههای متوسط تا سفت و متراکم نیز کاربرد دارد.
به طور کلی جابجایی و تغییرشکل در آزمایشات اشباع میزلرزان سیستمهای خاک- سازه- سیال مهمتر از حالت نهایی پایداری خاک میباشد.
Iai وSugano (1999) با انجام آزمایشات میز لرزان روابط مقیاس ارائه شده توسط Iai را اصلاح نموده و ضرایب مقیاس جدیدی برای سه حالت خاص ارائه نمودند که در جدول ۳-۲ مشاهده میشود. در حالت اول (Type I) فرض شده است که خاک بکار رفته در مدل و واقعیت یکسان باشد (μp=۱). حالت دوم (Type II) نیز با این فرض ارائه شده که مدول برشی خاک در کرنشهای کوچک متناسب با مجذور فشار همه جانبه است. در مدلسازیهای مربوط به این تحقیق، حالت سوم (Type III) مورد استفاده قرار گرفته است.
۳- ضرایب مقیاس مورد استفاده در تحقیق حاضر
در تحقیق حاضر با توجه به محدودیتهای ابعاد مدل فیزیکی و به منظور حداکثر استفاده از ظرفیت میز لرزان موجود در مرکز تحقیقات مهندسی زلزله دانشگاه صنعتی شریف، ضریب مقیاس طول برابر با ۸ = λ انتخاب گردیده است.
بنابراین با توجه به ضرایب مقیاس معرفی شده در جدول ۳-۱ و حالت سوم از جدول ۳-۲، ضرایب مقیاسی که در این مطالعه از اهمیت بیشتری برخوردار میباشند بصورت زیر در جدول ۳-۳ معرفی شده اند.
۴- انتخاب و طراحی پارامترها در نمونه واقعی و مدل
برای مطالعه رفتار شمعها تحت پدیده گسترش جانبی ناشی از روانگرایی، ابتدا نیاز است مدلی در مقیاس واقعی در نظر گرفته شود. این مدل، مقدار نیروها، ابعاد و شرایط حاکم در واقعیت را مشخص کرده و امکان ایجاد مدل فیزیکی با استفاده از قوانین تشابه را فراهم میسازد.
برای این منظور همانند شرایطی که اغلب در طبیعت وجود دارد، پروفیل خاک در شرایط واقعی شامل سه لایه در نظر گرفته شده است که عبارتند از: یک لایه غیر قابل روانگرای سطحی به ضخامت ۲ متر، لایه قابل روانگرای میانی به ضخامت ۸ متر و لایه مقاوم و متراکم انتهایی به ضخامت زیاد به منظور ایجاد شرایط گیرداری در انتهای شمع. با توجه به شرایط اشباع لایه روانگرای میانی، وزن مخصوص اشباع این لایه kN/m۲۲۰، و برای لایه غیرروانگرای سطحی، وزن مخصوص kN/m۲ ۱۸ انتخاب گردیده است.
شمع ها در مقیاس واقعی برای گروه شمع ۳×۳ برای شرایط وقوع پدیده گسترش جانبی با استفاده از آییننامه مؤسسه راه ژاپن (JRA, 2002) که آییننامه معتبری در این زمینه است، طراحی شده و پارامترهای هندسی و مکانیکی آنها به دست میآید.
شمعها در مقیاس واقعی، بتنی با قطر cm 40 و مقاومت بتن فرض میشوند. حداکثر لنگر خمشی و نیروی برشی که درانتهای شمع اتفاق میافتد، محاسبه شده و معیار طراحی قرار میگیرد. بر این اساس آرماتورهای مسلح کنندهی فولادی مورد نیاز برای مقطع شمع انتخابی بدست میآیند.
در این طراحی اثر ترکخوردگی بتن نیز طبق آییننامه آبا (و آییننامه ACI) در نظر گرفته شده است.
جزئیات پارامترهای طراحی در جدول ۳-۴ نشان داده شدهاند. لازم به ذکر است که با استفاده از حداکثر لنگر خمشی محاسبه شده جهت طراحی که با توجه به روابط آییننامه مؤسسه راه ژاپن بدست آمده است، آرماتورهای مورد نیاز برای مقطع شمع مورد نظر تا حدودی بیش از مقدار قابل قبول بدست میآید.
اما در این مطالعه به منظور آنکه نتایج آزمایشات انجام شده قابل مقایسه با نتایج آزمایشات دیگری که در این پروژه انجام شده بودند، باشد قطر شمع مورد نظر در مقیاس واقعی همان cm 40 انتخاب میگردد.
با توجه به ابعاد در نظر گرفته شده و طراحی شده برای شمعها در مقیاس واقعی و ضرایب مقیاس معرفی شده، مقادیر پارامترهای لازم برای مدلسازی فیزیکی محاسبه میگردند.
به منظور دستیابی به ویژگیهای محاسبهشده برای شمعهای مدل، از لولههای پلیاتیلنی (HDPE) برای مدلسازی شمعها استفاده گردیده است تا با توجه به ابعاد و سختی خمشی لازم برای شمعهای مدل، بتوان از انواع متداول موجود در صنعت برای این لولهها جهت مدلسازی شمعها استفاده کرد.
سختی خمشی شمعهای پلیاتیلنی توسط آزمایش خمش ساده تیر اندازهگیری شده است. در جدول ۳-۵ مشخصات شمعهای پلیاتیلنی تعیین شده توسط ضرایب مقیاس مشاهده میشود.
۵- محفظه مدل
در مدلهای میز لرزان از محفظه لایهای (Laminar shear box) و یا محفظه صلب (Rigid box) برای مدلسازی فیزیکی پدیده گسترش جانبی استفاده میشود.
بکارگیری محفظه لایهای شرایط مدلسازی شیب نامحدود و ملایم را جهت شبیهسازی پدیده گسترش جانبی به خوبی فراهم کرده و اجازه اندازهگیری مناسب تغییر مکانهای خاک روانگرا شده در عمق لایه را میدهد. این محفظه معمولاً در ابعاد کوچک ساخته میشود.
روش دیگر استفاده از محفظه صلب است که قابلیت تغییر شکل نداشته ولی امکان مشاهده رفتار خاک با استفاده از جدارههای شفاف را به دست میدهد ضمن آنکه که ساخت آن در مقیاسهای بزرگ با محدودیتهای کمتری نسبت به محفظههای لایهای روبرو است.
در محفظه صلب، اضافه فشار آب حفرهای در اطراف جدارهها ممکن است بطور موقت از مقادیر تنش مؤثر قائم تجاوز کند. همچنین حرکت خاک پائیندست شیب تحت تأثیر دیواره محفظه قرار گرفته و خاک با برخورد به دیواره پاییندست ممکن است تا حدودی به سمت بالادست حرکت نماید.
با این وجود در استفاده از محفظه صلب در مقیاس بزرگ شرایط مرزی محفظه چندان بر روی نتایج تأثیرگذار نمیباشد چرا که خاک روانگرا شده در همان آغاز گسترش جانبی عمده نیروی خود را به شمع وارد کرده و لنگرهای خمشی حداکثر را در شمع ایجاد مینماید.
در تحقیق حاضر با توجه به چالشهای پیشِرو در ساخت محفظه لایهای در مقیاس بزرگ، محفظهای صلب با در نظر گرفتن ابعاد میز لرزان توسط نرم افزار SAP2000 و برای شتاب g2 طراحی و ساخته شده است.
این محفظه دارای طول m 5/3، عرض m 1 و ارتفاع m 5/1 بوده و بدنه اصلی آن از ورق آهن گالوانیزه تشکیل شده است. همچنین از پروفیلهای نبشی و ناودانی جهت تقویت و مهاربندی جداره مخزن استفاده گردیده است. در یکی از جدارههای طولی مخزن نیز دو پنجره شفاف به عرض cm 90 از جنس پلکسی گلاس، در بالادست و پائیندست محفظه تعبیه شده است تا بدین ترتیب بتوان رفتار خاک را در حین آزمایشات مشاهده نمود.
۶- ماسه مورد استفاده
در این مطالعه ماسه سیلیسی (ماسه ۱۶۱ فیروزکوه) جهت بکارگیری در مدل فیزیکی مناسب تشخیص داده شد.
به منظور بررسی مشخصات این ماسه و حصول اطمینان از مناسب بودن مشخصات مختلف ماسه، آزمایشات مختلفی شامل آزمایش دانهبندی، آزمایش تعیین دانسیته ماکزیمم و مینیمم، آزمایش Gs و … به تعداد کافی روی آن صورت گرفته است. ماسه مورد نظر با توجه به خصوصیات دانهبندی بدست آمده به لحاظ یکنواختی و همچنین پتانسیل روانگرایی مناسب میباشد (شکل ۳-۱). مشخصات مهم ماسه مورد استفاده در جدول ۳-۶ نشان داده شده اند.
۷- روش ساخت لایه ماسهای روانگرا و باکت بارش ماسه
طبق مطالعات صورت پذیرفته در زمینه روانگرایی خاکهای ماسهای، لایههای خاک ماسهای که تحت تنشهای همهجانبه واقعی قرار دارند، در دانسیتههای نسبی بین ۳۰ تا ۴۰ درصد مستعد روانگرایی میباشند.
بنابراین با توجه به لزوم کاهش سطح تنش همه جانبه در مدل فیزیکی پدیده گسترش جانبی و روانگرایی (Towhata, 2008)، کاهش دانسیته نسبی خاک مستعد روانگرایی در مدل فیزیکی تا حدود ۱۵ تا ۲۵ درصد ضروری است.
در مدلسازی فیزیکی، سه روش کلی برای ساخت لایه ماسهای روانگرا شونده وجود دارد.
این روشها عبارتند از: بارش خشک ماسه، بارش ماسه در آب و روش کوبش مرطوب. در روش بارش خشک، ماسه توسط نازلهایی و از ارتفاع کم ریخته میشود. در این روش حصول دانسیته نسبی کمتر از ۴۰ درصد به سادگی امکانپذیر نبوده و عموماً منجر به رفتار اتساعی خاک ماسهای میشود.
در روش کوبش مرطوب که معمولاً برای آزمایشات مدل با ابعاد کوچک به کار میرود، خاک ماسهای مرطوب در لایههای مختلف ریخته شده و به آرامی کوبیده میشود. روش کوبش مرطوب، روش مؤثری در دستیابی به دانسیتههای نسبی پایین میباشد اما در تحقیق حاضر با توجه به حجم زیاد مدل، روشی بسیار وقت گیر و انرژی بر میباشد.
بنابراین در این مطالعه بهترین روش ساخت لایه ماسهای روانگرا شونده، روش بارش در آب تشخیص داده شده است. در این روش ماسه در نزدیکترین فاصله ممکن از سطح آب به داخل آن ریخته میشود.
در روش بارش در آب، حین سقوط دانههای ماسه در آب از سرعت آنها کاسته شده که باعث میشود بتوان به دانسیتههای نسبی بسیار کمتری در مقایسه با روش بارش خشک دست یافت.
در این مطالعه با استفاده از روش بارش ماسه در آب، دانسیته نسبی در حدود ۱۵ درصد حاصل شده است.
به منظور انجام عملیات بارش ماسه در آب باکتی طراحی و ساخته شده است که حجم داخلی آن ۵/۰ متر مکعب بوده و از ورقهای فولادی به ضخامت ۳ میلیمتر تشکیل گردیده است.
در قسمت میانی این باکت، دو ورق به ابعاد ۱´۵/۰ متر و مماس بر یکدیگر قرار دارند. ورق فوقانی که ثابت میباشد، دارای سوراخهایی به قطر ۴ سانتیمتر و به فواصل ۱۰ سانتیمتر از یکدیگر است و ورق تحتانی که متحرک میباشد دارای سوراخهایی به قطر ۱ سانتیمتر و به فواصل ۱۰ سانتیمتر از هم میباشد.
نقش این ورقها، نگهداری ماسه در مخزن باکت قبل از آغاز بارش ماسه میباشد.
لازم به ذکر است که جهت تعیین اندازه مناسب برای قطر سوراخهای ورق متحرک، چندین آزمایش بارش ماسه در آب با استفاده از باکت ساخته شده با قطرهای مختلف برای سوراخهای ورق متحرک انجام گرفتهاند تا در نهایت اندازه مناسب برای قطر این سوراخها به منظور دستیابی به دانسیته نسبی مورد نظر مشخص شود.
به هنگام شروع بارش ماسه، سوراخهای این دو ورق به صورت هممرکز و در یک راستا قرار گرفته و امکان خروج دانههای ماسه از مخزن باکت را فراهم میسازند. قسمت سوم این باکت که مهمترین نقش را در کاهش سرعت سقوط دانههای ماسه دارد، از چهار عدد الک نمره ۴ و با سوراخهایی به قطر ۷۵/۴ میلیمتر تشکیل شده است.
این الکها به فواصل ۷ سانتیمتر از یکدیگر قرار دارند. نکته مهم در نصب این الکها، عدم قرارگیری دو سوراخ متوالی از دو الک در یک راستا میباشد که منجر به کاهش قابل توجه سرعت سقوط دانههای ماسه میگردد. در شکل ۳-۲ قسمتهای مختلف باکت بارش ماسه نشان داده شده است.
شکل ۳-۳ نیز تصویری را از داخل این باکت نشان میدهد.
جهت بررسی کارایی سیستم بارش ماسه در آب با استفاده از باکت ساختهشده، تعدادی آزمایش بارش ماسه در مقیاس کوچک به کمک این باکت انجام گرفتهاند که در نهایت سیستم بارش ماسه در آب و باکت ساختهشده برای دستیابی به دانسیته نسبی حدود ۱۵ درصد کالیبره شده است.
باید خاطر نشان شود که طی ساخت مدلها در آزمایشات این تحقیق به دلیل حساسیت زیاد مقدار دانسیته نسبی اندازهگیری شده به عوامل اجرائی در زمان انجام کار، محدوده ۵/۱۶-۵/۱۳ درصد برای دانسیته نسبی لایه روانگرا در مدلهای ساخته شده بدست آمده است که اختلاف ناچیزی را نسبت به مقدار مورد نظر ۱۵ درصد نشان میدهد.
۸- راهکارهای بکار رفته برای پیشگیری و کاهش آثار گسترش جانبی
با توجه به مطالب ارائه شده در فصل اوّل، آسیبها و خسارتهای وارد شده به شمعها و سازههای متکی به آنها در اثر پدیده گسترش جانبی و روانگرایی طی زلزلههای گذشته بسیار گسترده بوده و هزینههای سنگینی را به دنبال داشته است.
از طرف دیگر مطالعات و مدلسازیهای انجامشده در خصوص راهکارهای مناسب جهت پیشگیری و کاهش اثرات روانگرایی و گسترش جانبی برای شمعهای موجود آسیبپذیر در برابر این پدیده بسیار محدود بوده است. بنابراین لزوم ارائه و بررسی عملکرد این راهکارها با استفاده از مدلسازی فیزیکی ضروری به نظر میرسد.
به منظور انتخاب راهکارهای مناسب باید از یکسو مؤثر بودن و قابلیت این راهکارها را در خصوص پیشگیری و کاهش اثرات گسترش جانبی مد نظر قرار داد و از سوی دیگر جنبه اقتصادی و هزینههای اجرای این روشها را در نظر گرفت.
همچنین باید قابلیت اجرای این راهکارها را برای سازهها و پیهای عمیق موجود که در برابر گسترش جانبی و روانگرایی آسیبپذیر هستند، در نظر داشت. با توجه به موارد اشاره شده استفاده از دو روش ریزشمع و ستون سنگی مد نظر قرار گرفت و عملکرد آنها به عنوان راهکارهای پیشگیری و کاهش اثرات گسترش جانبی با استفاده از مدل فیزیکی میزلرزان بررسی گردید.
۸-۱- ریزشمع
ریزشمع ها، شمع هایی با قطر کوچک هستند که برای ساخت آنها حفاری صورت گرفته و بصورت درجا با ملات ریزی ساخته میشوند (FHWA, 2005).
ریزشمعها معمولاً دارای قطر کمتر از mm 300 هستند و با استفاده از یک میلگرد میانی ساخته میشوند.
مزایای استفاده از ریزشمع عبارتنداز: انعطافپذیری بالای آنها در شرایط زلزله، دستخوردگی کم خاک حین ساخت، اجرای آسان ریزشمعها بصورت مایل، قابلیت مقاومت در برابر بارهای محوری و جانبی، حفاری حجم کوچکی از خاک بدلیل قطر کوچک ریزشمع و سرو صدا، لرزش و مزاحمت کم هنگام حفاری و اجرای ریزشمع ها.
در اغلب کاربردها، ریزشمعها به عنوان شمعهای انعطافپذیر اصطکاکی عمل میکنند و بهدلیل قطر کوچک آنها معمولاً از مقاومت نوک صرفنظر میشود.
علیرغم استفاده روزافزون از ریزشمعها در موارد مختلف، رفتار لرزهای آنها به علت مطالعات محدود صورت گرفته به خوبی درک نشده است.
در تحقیق حاضر، ریزشمع در نظر گرفته شده در مقیاس واقعی از نوع بتنی و به قطر cm 15 بوده که با یک آرماتور مسلح شده است.
مقاومت ۲۸ روزه بتن نیز kg/cm۲ ۲۱۰ میباشد. با توجه به مشخصات در نظر گرفته شده برای ریزشمعها و ضرایب مقیاس معرفیشده، مشخصات ریزشمعهای مدل محاسبه میشوند.
به منظور استفاده از انواع موجود در صنعت، لولههایی از جنس پلیپروپیلن برای مدلسازی ریزشمعها بکار رفتهاند. در جدول ۳-۷ مشخصات ریزشمعهای مدل نشان داده شده است. این ریزشمعها در مدل در بالادست گروه شمع در دو ردیف نصب شده اند.
۸-۲- ستون سنگی
ستونهای سنگی در واقع زهکشهای قائم شنی هستند که با متراکم کردن خاک اطراف، افزایش فشار جانبی در خاک اطراف و زهکشی اضافه فشارهای آب حفرهای باعث کاهش پتانسیل روانگرایی و گسترش جانبی و کاهش اثرات آن میشوند.
از طرف دیگر این ستونها خود المانهای سختی هستند که میتوانند مقادیر بیشتری از تنش را تحمل کرده و به عنوان مانعی در برابر جابهجاییهای خاک عمل کنند و بدین ترتیب باعث کاهش آسیبهای ناشی از گسترش جانبی بر شمعها شوند.
(Priebe, 1989, 1991) نقش زهکشی ستونهای سنگی باعث کاهش روند افزایش فشارهای آب حفرهای و نیز افزایش سرعت کاهش اضافه فشار آب حفرهای میشود که منجر به پایین نگه داشتن نسبت اضافه فشار آب حفرهای () میگردد.
حفظ نسبت اضافه فشار آب حفرهای در مقادیر پایین از وقوع نشستهای بزرگ که معمولاً در مقادیر بالاتر از ۶/۰-۵/۰ اتفاق میافتد، جلوگیری کرده و باعث میشود که قسمت بزرگی از مقاومت و سختیخاک حفظ گردد که این خود به مقاومت جانبی و قائم خاک در برابر نیروهای وارده کمک قابل توجهی کرده و از طرف دیگر باعث کاهش جابهجاییهای جانبی خاک میشود.
در فصل دوم در مورد تعدادی از مطالعات صورت گرفته در خصوص عملکرد ستونهای سنگی در کاهش پتانسیل روانگرایی به طور خلاصه صحبت شد، با این حال شایان ذکر است که نگارنده به موردی در خصوص بررسی عملکرد ستونهای سنگی در پیشگیری و کاهش اثرات روانگرایی و گسترش جانبی در پیهای عمیق برخورد نکرده است.
در این مطالعه ستون سنگی در نظر گرفته شده در مقیاس واقعی دارای قطر cm 45 میباشد که نمونه متداولی در واقعیت است.
با توجه به ضریب مقیاس ۸ برای طول که پیشتر در قسمت ۳-۳ معرفی شده بود، مقدار cm 5/5 برای قطر ستون سنگی در مدل انتخاب گردید.
برای تعیین دانهبندی مصالح شنیِ ستونها میتوان از معیارهای مختلفی که برای انتخاب مصالح فیلتر در خاکریزها و سدهای خاکی ارائه شده، استفاده کرد.
این معیارها بهگونهای انتخاب شدهاند تا از یکسو قابلیت زهکشی فیلتر برآورده شده و از سوی دیگر از فرسایش و شستهشدن خاک پایه به داخل مصالح فیلتر جلوگیری شود. بر همین اساس معیارهایی از سوی Terzaghi، Sherard et al.، U.S.B.R و … ارائه شده است.
جدول ۳-۸ معیارهایی را نشان میدهد که در ICOLD B.95 (1994) برای انتخاب مصالح فیلتر ارائه گردیده است.
در این جدول d۱۵ و d۵۰ قطری است که به ترتیب ۱۵ و ۵۰ درصد وزنی مصالح فیلتر از آن ریزتر باشد. D۱۵، D۵۰ و D۸۵ نیز قطرهایی هستند که به ترتیب ۱۵، ۵۰ و ۸۵ درصد وزنی مصالح خاک پایه از آن ریزتر میباشند.
چنانکه در دستنامه دینامیک خاک وزارت دفاع آمریکا (MIL-HDBK-1007/3) اشاره شده است، Saito و همکاران (۱۹۸۷) نیز بر مبنای اصول ذکر شده و شواهد آزمایشگاهی رابطهی زیر را برای انتخاب مصالح ستون سنگی معرفی کردهاند:
در رابطهی بالا DG15 قطری است که ۱۵ درصد وزنی مصالح ستون سنگی (شن) از آن ریزتر باشد.
DS15 و DS85 نیز قطرهایی هستند که به ترتیب ۱۵ و ۸۵ درصد وزنی مصالح خاک اطراف ستون از آن ریزتر میباشند.
در تحقیق حاضر برای انتخاب مصالح ستون سنگی معیارهای جدول ۳-۸ و Saito و همکاران مورد استفاده قرار گرفته است.
در بکارگیری معیارهای جدول ۳-۸ باید توجه داشت که مصالح خاک پایه در این مطالعه ماسه با دانهبندی یکنواخت (شکل ۳-۱) است که دارای ضریب یکنواختی (جدول ۳-۶) میباشد.
شکل ۳-۴ دانهبندی مصالح انتخابی برای ستون سنگی را نشان میدهد. ستونهای سنگی در مدل در بالادست و پاییندست گروه شمع، در هر قسمت دو ردیف، ساخته شده اند.
۹- سنسورهای اندازهگیری دادهها
با توجه به اهداف این تحقیق، به منظور انجام تحلیلهای مورد نظر جهت بررسی تأثیر پدیده گسترش جانبی ناشی از روانگرایی بر پیهای عمیق، لازم است دادههای مورد نیاز حین انجام آزمایشات ثبت گردند.
دادههای اصلی عبارتند از: تغییرات فشار آب حفرهای در نقاط مختلف مدل، جابجایی خاک در میدان آزاد مدل، جابجایی شمعها، لنگرهای خمشی ایجاد شده در شمعها و روند تغییرات شتاب در مدل فیزیکی. بدین منظور از سنسورهای مختلف شتابسنج، فشار آب حفرهای سنج، کرنشسنج و جابجاییسنج (LVDT) استفاده میشود.
برای ثبت شتاب از سنسورهای شتابسنج ضد آب ساخت شرکت Kyowa ژاپن مدل ASW-20A و نیز شتابسنجهای Crossbow استفاده گردیده است.
تغییرات فشار آب حفرهای در مدل توسط سنسورهای فشار آب حفرهای ساخت شرکت Kyowa ژاپن و از مدلهای BPR-A-50kps و BPK-A-100kps ثبت میشود. این سنسورها دارای حساسیت بالا در اندازهگیری بوده و دارای فیلتر سرامیکی میباشند.
جابجاییها نیز با استفاده از جابجاییسنجهای Gefran و جابجاییسنجهای قرقرهای Celesco اندازهگیری میشوند. برای اندازهگیری کرنشهای خمشی در شمعها و در نتیجه محاسبه لنگرهای خمشی ایجاد شده، از کرنشسنجهای کوچکی استفاده میشود. این کرنشسنجها در امتداد طول شمع و در هر قسمت به صورت جفت در مقابل یکدیگر (بخش فشاری و کششی) نصب میگردند.
۱۰- دستگاه ثبت داده دینامیکی
برای ثبت دادههای به دست آمده حین انجام آزمایشات از سنسورهای مختلف بکار رفته، که به صورت ولتاژ میباشد، از یک دستگاه ثبت دادههای دینامیکی استفاده میشود.
این دستگاه دارای ۶۴ کانال ورودی بوده و قادر است تا با حداکثر فرکانس kHz 50 به ثبت داده بپردازد.
شکل ۳-۵ تصویری از این دستگاه را نشان میدهد. لازم به ذکر است در تمامی آزمایشات این تحقیق جهت پردازش مناسب دادهها، فرکانس Hz 100 به عنوان نرخ ثبت دادهها مورد استفاده قرار گرفته است.