گسترش جانبی در خاک و اثرات آن بر شمع
مقدمه
پدیده گسترش جانبی ناشی از روانگرایی یکی از عوامل شناخته شده آسیبهای شدید به پیهای عمیق است. پدیده گسترش جانبی معمولاً در زمینهای با شیب ملایم که دارای خاک اشباع شل و با چسبندگی کم هستند، رخ میدهد.
با وقوع گسترش جانبی سیستم پیهای قرار گرفته در این زمینها مثل شمعهای تشکیلدهنده پایه پلها در معرض فشارهای جانبی اضافی قابل توجهی قرار میگیرد. همچنین این شمعها در حالیکه نیروهای جانبی ناشی از زلزله و خاک جابجاشده را تحمل میکنند، اتکای جانبی خود را در اثر روانگرایی ایجاد شده در خاک از دست میدهند.
واقعیات ذکر شده نشان میدهد که چرا گسترش جانبی یکی از عوامل اصلی ایجاد آسیبها و خسارتهای قابل توجه به ساختمانها، پلها، خطوط لوله، سازههای مجاور دریا و … در طول زلزلههای گذشته بوده است.
طی این زلزلهها مثالهای متعددی ازآسیب به شمعها از جمله ترکخوردگی و گسیختگی شمعها در قسمتهای کم عمق و عمیق، گسیختگی شمعها در محلهای اتصال به سر شمع، تغییر مکانهای دائمی جانبی و افقی و حتی چرخش قسمت بالای شمعها و کلاهک شمعها مشاهده شده است.
از آنجایی که وقوع زلزله امری اجتنابناپذیر است با مشاهده خسارتهای قابل توجه و هزینههای بسیار سنگین ایجاد شده طی زلزلههای گذشته، نیاز فراوانی به مطالعه و تحقیق در مورد پاسخ و رفتار شمعها و درک صحیح اندرکنش خاک- سازه- شمع تحت پدیده گسترش جانبی احساس میشود، به گونهای که طی سالهای اخیر محققین زیادی به این مسئله پرداختهاند.
امّا همچنان زوایای مبهم بسیاری در این مورد وجود دارد که روشنشدن آنها انجام مطالعات و تحقیقات بسیار بیشتری را طلب میکنند.
پدیده روانگرایی
پدیده روانگرایی یکی از مهمترین و پیچیدهترین موضوعات ژئوتکنیکی است. آثار مخرب این پدیده در پی وقوع دو زلزله آلاسکا و نیگاتا در سال ۱۹۶۴ که به فاصله سه ماه از یکدیگر به وقوع پیوستند، توجه مهندسین ژئوتکنیک را جلب کردند.
در هر دو زلزله خسارتهای متعددی ناشی از پدیده روانگرایی مانند گسیختگیهای شیبها، گسیختگیهای پی ساختمانها و پلها و تخریب سازههای زیرزمینی مشاهده شدند. مفهوم روانگرایی برای نخستین بار توسط Mogami و Kubo (1953) مطرح شد که البته قبل از آن Casagerande (1936) با بیان مفهوم نسبت تخلخل بحرانی، فرضیه ای را مبنی بر اینکه خاک ماسهای با نسبت تخلخل بزرگتر از مقدار بحرانی مستعد پدیده روانگرایی میباشد ارائه کرده بود.
روانگرایی فرایندی است که طی آن خاک در نتیجه افزایش فشار آب حفرهای از حالت جامد به حالت مایع تبدیل میشود در حالیکه دانسیته اولیه خود را حفظ میکند.
(Terzaghi and Peck, 1968) طبق تعریف Kramer و Elgamal (2001) روانگرایی پدیدهای است که در آن افزایش فشار آب حفرهای به نرمشدگی و یا ضعیفشدگی قابل توجه یک نهشته خاک و نیز کاهش قابل توجه مقاومت برشی در آن منجر میشود.
گسترش جانبی در خاک و اثرات آن بر شمع
عبارت روانگرایی، یکسری از پدیدههای فیزیکی مختلف از جمله Flow liquefaction وCyclic mobility را پوشش میدهد. پدیده Flow liquefaction هنگامی رخ میدهد که روانگرایی در خاکی ایجاد شده باشد که مقاومت پسماند آن کوچکتر از آنچه که برای حفظ تعادل استاتیکی موردنیاز است، باشد.
(به عبارت دیگر تنشهای محرک استاتیکی بزرگتر از مقاومت پسماند باشند) flow liquefaction تنها در خاکهای شل با مقاومت پسماند پایین اتفاق میافتد.
این پدیده تغییر شکلهای فوقالعاده بزرگی را
میتواند ایجاد کند. (برای مثال لغزشهای جریانی). با این حال این تغییرشکلها در حقیقت توسط تنشهای برشی استاتیکی ایجاد میشوند. موارد عملی ایجاد شده از Flow liquefaction بسیار کم و نادر است اما در صورت وقوع خسارتهای عظیمی ایجاد میکند.
از موارد معدود این پدیده که در زلزلههای گذشته مشاهده شده میتوان به گسیختگی ساختمانهای آپارتمانی Kawagishi-cho در زلزله نیگاتا (۱۹۶۴) اشاره کرد که طی آن مقاومت خاک زیرین پی، از مقدار اولیهاش به مقاومت پسماند خاک روانگرا شده کاهش پیدا کرد و چون مقامت پسماند کمتر از تنشهای برشی اعمالی بر خاک توسط وزن ساختمان بود، گسیختگی ظرفیت باربری به وقوع پیوست و تغییر شکلهای بسیار بزرگی را ایجاد کرد.
Cyclic mobility پدیدهای است که طی آن تنشهای برشی تناوبی، فشارهای آب حفرهای اضافی را در خاکی ایجاد میکنند که مقاومت پسماندش بزرگتر از مقدار موردنیاز برای حفظ تعادل استاتیکی است.
پدیده گسترش جانبی
گسترش جانبی دربرگیرنده جابجاییهای محدود و جانبی در زمینهای با شیب ملایم است که در نتیجه به وجود آمدن فشار آب حفرهای اضافی و روانگرایی در نهشتههای ماسهای شل و اشباع طی وقوع زلزله پدید میآیند. در این نوع زمینها فشارهای آب حفرهای اضافی ناشی از زلزله باعث کاهش قابل توجه مقاومت برشی خاک میشود که در نتیجه آن خاک توسط نیروهای برشی استاتیکی موجود و نیروهای اضافی دینامیکی ناشی از زلزله براحتی جابهجا میشود.
در سیستم طبقه بندی تغییر شکلهای زمین و گسیختگی شیبها، Varnes (1978) پدیده گسترش جانبی را بصورت زیر تعریف میکند:
«حرکتهای زمین ممکن است شامل ترک خوردگی و ایجاد کشش در مصالح به هم پیوسته باشد که در نتیجه روانگرایی و جریانها و تغییر مکانهای پلاستیک مصالح لایههای زیرین ایجاد شدهاند. لایههای بالایی ممکن است دچار فرونشست، چرخش، انتقال، از هم گسیختگی و یا حتی دچار روانگرایی و جریان شوند. مکانیزم شکست نه تنها شامل المانهایی است که دچار چرخش و انتقال شدهاند، بلکه المانهای جریان یافته را نیز در بر میگیرد.»
باتوجه به تعریف Bartlett و Youd (1992)، پدیده گسترش جانبی ناشی از روانگرایی میتواند بر روی شیبهای ملایم ۳/۰ تا ۵ درصد که شامل لایه زیرین ماسه شل به همراه سطح آب زیرزمینی کمعمق باشد، اتفاق بیفتد.
در چنین شرایطی تنشهای برشی استاتیکی که تمایل به ایجاد جابجایی در جهت رو به پایین دارند، موجود هستند. چنانکه تنشهای ناشی از زلزله باعث نرمشدگی و تسلیم خاک میشوند، تنشهای برشی استاتیکی کرنشهای دائمی را ایجاد می کنند که ترجیحاً در یک جهت جمع میشوند.
به دلیل آنکه مقاومت پسماند از تنشهای استاتیکی برشی بزرگتر است، تغییر شکلهای جریانی بزرگ که بتوانند بعد از پایان زلزله ادامه داشته باشند، بوجود نخواهند آمد.
لازم به ذکر است که روانگرایی در شیبهای تند و متوسط میتواند منجر به لغزشهای جریانی بسیار گسترده شود. در این شرایط لایههای از هم گسیخته خاک دچار جابجاییهای بسیار بزرگی میگردند. با توجه به تعریف پدیده گسترش جانبی که برای شیبهای ملایم میباشد، چنین لغزشهایی را نمیتوان به عنوان گسترش جانبی تلقی کرد.
چنانکه در شکل ۱-۲ نشان داده شده است حرکتهای سطحی زمین روی شیب به طرف پایین و به سمت آزاد (مانند ساحل رودخانه یا دریا) ادامه مییابند که این حرکتها همراه با تشکیل ترکها و فرورفتگیها میباشند.
شرایط زمینشناسی مستعد پدیده گسترش جانبی (شیب ملایم سطحی، سطح آب زیرزمینی کم عمق و خاکهای با چسبندگی بسیار کم) اغلب در راستای سواحل، محلها و نهشتههای آبرفتی و خاکریزهای ماسه اشباع که به خوبی متراکم نشدهاند، یافت میشوند.
در قسمت بالادست لغزش، درزههای سطح زمین و ترکهای کششی که معمولاً به صورت عمود بر شیب گسترش مییابند، دیده میشود. ترکها اغلب درحاشیه بالایی ناحیه لغزش یافت میشوند که ممکن است منحنیوار باشند.
معمولاً فرونشست در قسمت بالای لغزش و بالازدگی در ناحیه پاییندست دیده میشود. جوشش ماسه که پدیدهی رایج ناشی از روانگرایی است، اغلب در ناحیه پایین دست لغزش مشاهده میشود.
پدیده گسترش جانبی با توجه به ماهیت آن آسیبها و خسارتهای شدیدی به ساختمانها، پلها، شبکه خطوط لوله، سازههای ساحلی و … وارد میکند.
از آنجایی که مناطق ساحلی و نزدیک رودخانهها مناطق مناسبی جهت زندگی و توسعه هستند و از طرف دیگر این مناطق بیشتر مستعد پدیده گسترش جانبی میباشند، بنابراین بیشترین آسیب به سازهها و زیربناها در این مناطق رخ میدهد که اثرات ناگوار اقتصادی آن بر بنادر، سیستمهای حمل ونقلی و … طی زلزلههای گذشته بخوبی مشهود بوده است.
طی این آسیبها، شمعها که به صورتهای مختلف به عنوان سیستم پی در این سازهها بکار رفتهاند به شکل های مختلف دچار خسارت، آسیبدیدگی و گسیختگی شدهاند.
مکانیزم آسیب های وارده به شمعها تحت پدیده گسترش جانبی
مکانیزمهای مختلف آسیبهای وارده به شمعها تحت پدیده روانگرایی و گسترش جانبی بصورت شماتیک در شکل ۱-۳ نشان داده شده است.
بارهای اینرسی ایجاد شده در اثر شتاب جرمهای سازهای (از سوی کلاهک شمعها و سازههای فوقانی) و بارهای کینماتیکی ایجاد شده در اثر تغییر مکانهای خاک میتوانند بطور همزمان حین لرزشهای زلزله بوجود آیند.
بارهای کینماتیکی در صورتی که گسیختگی تاخیری شیب اتفاق افتد بعد از لرزشهای زلزله به مقادیر حداکثر خود میرسند اما در صورتیکه مولفههای گذرا و نوسانی جابجاییهای زمین قابل توجه باشند، حین زلزله مقادیر حداکثر خود را بدست میآورند.
طراحان بایستی ترکیبی از بارهای اینرسی و کینماتیکی را برای فرایند طراحی استاتیکی– لرزهای تخمین بزنند که قضاوت قابل توجهی را از سوی طراح طلب میکند چرا که دادههای کافی ومناسبی برای ارائه یک تئوری کارامد در این خصوص وجود ندارد.
گسترش جانبی در خاک و اثرات آن بر شمع
در برخی موارد قسمت بالایی پی دارای تغییر مکان جانبی مشابه با زمین و خاک است درحالیکه در موارد دیگر به علت اثر مقید کننده سازه بالای شمع و یا سختی جانبی گروه شمع و یا شمعهای مایل تغییر مکان شمع نسبت به زمین کمتر میباشد.
بسته به میزان سختی نسبی میان خاک و شمع ممکن است که هر یک زودتر از دیگری به تسلیم برسد. در بعضی از موارد خاک لایه سطحی قبل از شمع که تحت تنشهای خمشی و جابجایی کمتر قرار دارد، تسلیم میشود و در موارد دیگر به علت سختی کم شمع، شمع جابجاییهای بزرگ و تنشهای خمشی قابل توجهی را تجربه کرده و زودتر از خاک به تسلیم میرسد.
خسارتهای مشاهده شده در شمعها اغلب در قسمت بالایی و پایینی لایه روانگرا در جایی که تغییر ناگهانی در خصوصیات خاک وجود دارد، متمرکز است.
بیشتر خسارتها در محلهایی اتفاق میافتند که حرکت جانبی شمع تحت تاثیر لایه مقاوم و غیرقابل روانگرای سطحی قرار داشته باشد. علاوه بر مکانیزمهای نشان داده شده در شکل ۱-۳، شمعهای لاغر ممکن است در نتیجه از دست دادن اتکای جانبی طی روانگرایی کمانش کنند.
(Bhattacharya, 2003; Bhattacharya et al., 2004) همچنین نشست لایههای خاک حین تحکیم مجدد میتواند بارهای کششی رو به پایین برشمعها وارد کند. (Boulanger & Brandenberg, 2004)
مهمترین موارد تاریخی پدیده گسترش جانبی در زلزلههای گذشته
طی زلزلههای گذشته آسیبها و خسارتهای قابل توجهی به پیهای عمیق و سازههای متکی بر آنها وارد شده است. از این میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
– زلزله ۱۹۰۶ سانفراسیسکو، آمریکا (MW=۷.۹) : طی این زلزله پدیده گسترش جانبی به سوی رودخانه Salinas باعث تغییر مکانهای جانبی بزرگی در شمعهای چوبی یک پل راهآهن شد که در نتیجه آن پل فرو ریخت.
– زلزله ۱۹۶۴ آلاسکا، آمریکا (۹.۲=Mw) : دراین زلزله پدیده گسترش جانبی عامل اصلی خسارت به بیش از ۲۵۰ پل از جمله پل معروف Million Dollar بود. در بیشتر موارد گسترش جانبی باعث خسارت و آسیب به پی پلها، ستونها، ساختمانها و … شده بود. (شکل ۱-۴)
– زلزله ۱۹۶۴ نیگاتا، ژاپن (۷.۵=Mw): دراین زلزله خسارتهای بسیاری به ساختمانها، پلها، بنادر، جادهها و سایر تاسیسات و زیربناها وارد شد.
پدیده گسترش جانبی در سطح گسترده در شهر خصوصاً در محدوده رودخانه Shinano که اکثر سازهها در آن بر روی پیهای شمعی بنا شده بودند بوقوع پیوست و باعث خسارتها و آسیبهای قابل توجهی شد. از نمونههای معروف پدیده گسترش جانبی در این زلزله میتوان به خرابی پلهای showa (شکل ۱-۵) و Yachio و ساختمان NHK اشاره کرد.
از آنجایی که شهر نیگاتا از نظر ژئولوژیکی دارای خاک ماسهای شل با سطح تراز آب زیر زمینی کمعمق در منطقهای نزدیک به دریا بوده، محل مناسبی برای وقوع پدیده گسترش جانبی به شمار میرفته است.
– زلزله ۱۹۷۹ Imperial valley ، آمریکا (۶.۵=Mw) : دراین زلزله پدیده گسترش جانبی باعث خسارتهای زیادی در مناطق مختلف شد که از این جمله میتوان به خسارت ایجاد شده در جاده Heber اشاره کرد.
– زلزله ۱۹۸۹ Loma Prieta، آمریکا (۷=Mw) : طی این زلزله پدیده گسترش جانبی خسارتهای گستردهای به جادهها، سازه و پیهای شمعی تأسیسات موجود در بنادر و سازههای دریایی وارد کرد. از جمله این موارد می توان به ساختمان مرکز تحقیقات معدن، جاده Sandholdt و پل بزرگراه شماره (۱) اشاره کرد.
در پل بزرگراه شماره (۱) به دلیل عدم وجود تکیهگاه جانبی کافی برای شمعها که ناشی از حرکت جانبی خاک و ایجاد حفرهای نسبتاً بزرگ به عرض ۳۰ تا ۴۵ سانتیمتر بود، شمعها دچار تغییر مکانهای جانبی و گسیختگیهای برشی و خمشی در محل اتصال شمعها به سازه شدند.(شکل ۱-۶)
همچنین مورد جاده Sand holdt به دلیل وجود inclinometer های نصب شده در محل اطلاعات ارزشمندی را در خصوص الگوی پدیده گسترش جانبی در زیر سطح زمین بدست داد.
– زلزله ۱۹۹۰ Luzon، فیلیپین (۷.۷=Mw): در این زلزله بیشترین خسارتهای ناشی از روانگرایی و پدیدههای مرتبط با آن در محدوده شهر Dagupan که در فاصله ۵۰ کیلومتری از منطقه گسل قرار داشت، مشاهده شد. در این شهر تغییر مکانهای بزرگی به دلیل پدیده گسترش جانبی به خصوص در نزدیکی رودخانه Pantal ایجاد شد که منجر به خرابی و گسیختگی پلهای بسیاری شد.
– زلزله ۱۹۹۱ Limon، کاستاریکا (۷.۶=Mw): مهمترین آسیب های وارده به شمعها ناشی از پدیده گسترش جانبی در این زلزله مربوط به پلهای موجود در بزرگراهها و سیستم راهآهن میشود که از این جمله میتوان به پلهای Rio Bananito و Rio Viscaya اشاره کرد.(شکل ۱-۷)
– زلزله ۱۹۹۵ Kobe، ژاپن (۷=Mw) : در این زلزله خسارتها و آسیبهای قابل توجهی به شمعها در اثر پدیده گسترش جانبی وارد آمد که متعاقب آن بسیاری از پلها و تأسیسات و زیربناهای بنادر دچار گسیختگی و خرابیهای گسترده شدند.
Tokimatsu و همکاران (۱۹۹۶) گزارش میدهند که بسیاری از دیوارهای ساحلی در بین دو منطقه Kobe و Amagasaki چندین متر به سمت اقیانوس پیشروی کردهاند.Mizuno و همکاران (۱۹۹۶) بیشتر از ۳۰ مورد آسیبهای وارده به پیها را به صورت ترکهای برشی و خمشی و نیز چرخش بیش از حد کلاهک شمعها بررسی کردند.
شمعهای آسیبدیده از نوع بتن پیش ساخته، بتن درجا و لولههای فولادی بودهاند. (شکلهای ۱-۸ و ۱-۹)
– زلزله ۱۹۹۹ Chi-Chi، تایوان (۷.۶=Mw) : دراین زلزله نیز گسترش جانبی عامل آسیبهای مخرب و پرهزینهای بوده است که به عنوان مثال میتوان خرابی و گسیختگی پلهای متعددی را در اثر جابجایی قابل توجه پایههای پل نام برد. (شکل ۱-۱۰)
گسترش جانبی در خاک و اثرات آن بر شمع
– زلزله ۲۰۱۰، هائیتی (۷=Mw) : در این زلزله به علت وجود خط ساحلی طولانی، عمق کم سطح آب زیرزمینی و شرایط زمینشناسی مستعد، روانگرایی وگسترش جانبی مهمترین عامل تخریب سازهها و تاسیسات ساحلی بوده است که از این جمله میتوان به فروریختن یک اسکله متکی بر شمع در شهر Port-au-Prince اشاره کرد.
در مناطق ساحلی ترکهای ناشی از گسترش جانبی و پدیده جوشش ماسه در وسعت زیادی قابل مشاهده است. چرخش پی ساختمان در اثر روانگرایی لایه زیرین نیز مشاهده شده است. (شکلهای ۱-۱۱ و۱-۱۲)
درسهای کلی گرفته شده از موارد تاریخی
مکانیزمهای مختلف زیادی از آسیبهای وارده به شمعها به عنوان تغییر شکلهای بیش از حد یا خسارتهای سازهای در زمینهای روانگرا شده طی زلزلههای گذشته مشاهده شده است. وقوع روانگرایی
اغلب باعث تغییر مکانهای گذرا و دائمی بزرگی در خاک میشود. روانگرایی همچنین باعث کاهش ظرفیت باربری شمع در برابر بارهای قائم وجانبی (به عبارت دیگر از دست دادن مقاومت نوک واصطکاکی و نیز از دست دادن اتکای جانبی) میشود که میتواند منجر به تغییر شکلهای بزرگ تحت بارهای استاتیکی و اینرسی از سوی سازه بالایی شود.
اهمیت بارگذاری کینماتیکی در مناطق مستعد گسترش جانبی با لایههای سطحی نسبتاً غیرروانگرا بخوبی اثبات شده است. به عنوان مثال یک مورد معمول در زلزله ۱۹۹۵ کوبه شمعهایی بودند که از یک لایه پوستهای غیرروانگرا به سوی پایین به سمت یک لایه روانگرا و لایههای با ظرفیت باربری بیشتر امتداد یافته بودند.
گسترش جانبی درلایه پوستهای بالا باعث ایجاد آسیب به بسیاری از شمعها در بالا و پایین لایههای روانگرا شده، شده بود. همچنین موارد متعدد دیگری در سایر زلزلهها نیز نشان دادند که آسیب وارد به شمع معمولاً در بالا و پایین لایه روانگرا شده ایجاد میشود.
البته الگوهای پیچیدهتری از صدمه به شمعها نیز مشاهده شدند که در آنها ترک خوردگی در عمقهای میانی و طرحهای مختلف ترکخوردگی برای شمعهای قرار گرفته در جوانب مختلف یک ساختمان رخ داده بود.(Tokimatsu et al. 1997) همچنین Ramos et al. (1999) نشان دادند که توزیع بارهای گسترش جانبی بر روی شمعها و در نتیجه لنگرهای خمشی، میتواند تحت تاثیر مقاومت سازه بالایی در برابر حرکت کلاهک شمع قرار گیرد.
مشاهده شده است که بارهای اینرسی نیز در وارد آوردن آسیب به شمع دخیل هستند. (Tokimatsuet al., 1996; Fuji et al., 1998) بعضی مواقع تفکیک سهم بارهای اینرسی و کینماتیکی دشوار میشود. برای مثال برای ساختمانی در Port Island در کوبه، .Fuji et al نتیجهگیری کردند که گسیختگی شمع در نزدیکی انتهای لایه روانگرا شده توسط بارهای کینماتیکی از سوی لایه روانگرا شده ایجاد شده است در حالیکه گسیختگی در نزدیکی سر شمع تحت تاثیر بارهای اینرسی از سوی سازه بالایی
و بارهای کینماتیکی از جانب پوسته کمعمق غیرروانگرا قرار گرفته است. هر دو نوع بارگذاری اینرسی و کینماتیکی بایستی با ترکیب بار مناسبی که با گسترش روانگرایی حین لرزش تغییر کند، در نظر گرفته شوند. بارگذاری کینماتیکی با بزرگی تغییر شکلهای زمین و مقاومت/سختی خاک حین یک سیکلِ بارگذاری داده شده، تغییر میکند.
حداکثر تغییرشکلهای زمین بسته به بزرگی حرکتهای گذرای زمین حین فرآیند گسترش جانبی، میتواند در مدت لرزش یا متمایل به انتهای لرزش رخ دهد. در نظر گرفتن ترکیب مناسبی از بارهای کینماتیکی و اینرسی تا حد زیادی وابسته به قضاوت طراح است.
در انتها نتیجهگیری کلی که از موارد تاریخی گرفته میشود این است که پیهای عمیق (شمعها) از انواع مختلف را میتوان به گونهای طراحی کرد که عملکرد مناسبی در زمینهای روانگرا داشته باشند، درحالیکه هیچ نوع شمعی در صورتیکه به طور مناسب برای اثرات روانگرایی طراحی نشده باشد از آسیب در برابر گسترش جانبی مصون نیست.
تئوریهای گسیختگی شمعها در خاکهای روانگرا شده تحت پدیده گسترش جانبی
به طور کلی دو مکانیزم گسیختگی محتمل و پذیرفته شده برای شمعها در خاکهای روانگرا شده وجود دارد که میتواند گسیختگی شمعها را در اینگونه خاکها و تحت پدیده گسترش جانبی توضیح دهد.
مکانیزم خمشی که در آن به شمعها به عنوان تیر نگاه میشود. بارهای جانبی وارد بر شمعها ناشی از اثرات اینرسی از سوی سازه بالایی و اثرات کینماتیکی ناشی از حرکت زمین هستند.
ناپایداری کمانشی که در آن شمعها به عنوان تیر- ستون تلقی میشوند، یا به عبارت دیگر ستونهای لاغری که تحت بارهای جانبی قرار گرفته و بارهای قائم را نیز تحمل میکنند. در این تئوری شمعها به صورت ستونهای بدون اتکای جانبی در محلهای روانگراشده رفتار میکنند.
در ادامه به طور خلاصه به تئوریهای حاضر در هر یک از این دو دسته پرداخته میشود.
گسترش جانبی در خاک و اثرات آن بر شمع
۱- گسیختگی شمع بر پایه مکانیزم خمشی
– تئوری گسیختگی ارائه شده توسط Tokimatsu et al. (1998)
Tokimatsu et al. مکانیزم اندرکنش خاک- شمع- سازه را در پدیده گسترش جانبی چنانکه در شکل ۱-۱۳ نشان داده شده است، در قالب سه فاز زیر بیان کردند:
- قبل از ایجاد فشار آب حفرهای، نیروی اینرسی وارده از سوی سازه غالب است. (مرحله I در شکل ۱-۱۳)
- با افزایش فشار آب حفرهای نیروهای کینماتیکی از سوی خاک روانگرا شده شروع به عمل میکنند. (مرحله II در شکل ۱-۱۳)
- با رسیدن به انتهای لرزش نیروهای کینماتیکی غالب شده و اثر قابل توجهی بر عملکرد شمع دارند به خصوص زمانی که تغییرمکانهای جانبی در خاکی که دچار پدیده گسترش جانبی شده است، رخ میدهند.(مرحله III در شکل ۱-۱۳)
– تئوری ارائه شده توسط Ishihara (1997)
Ishihara بارگذاری وارد بر پی را طی پدیده گسترش جانبی با معرفی دو مفهوم زیر بیان میکند.
Top-down effect
در شروع زلزله نیروهای اینرسی از سوی سازه به بالای شمع و نهایتاً خاک منتقل میشوند.
Ishihara فرض میکند که طی مدت لرزش اصلی زلزله خاک دانهای به شکل قابلتوجهی در اثر روانگرایی، نرم نمیشود و حرکت جانبی بین شمع و زمین کوچک است.
با این حال وی میپذیرد در صورتی که جابجایی زمین به اندازه کافی بزرگ باشد که لنگرهای خمشی ایجاد شده در شمعها از مقدار معینی تجاوز کنند، شمعها دچار گسیختگی میشوند.
از آنجایی که بار جانبی از سوی نیروی اینرسی سازه میباشد، این حالت “top down effect” نامیده شده است. Ishihara نتیجهگیری میکند که گسیختگی مشاهده شده در یک شمع در قسمت بالایی بعد از زلزله به دلیل این اثر است.
Bottom-up effect
در زمینهای شیبدار به دنبال آغاز روانگرایی، خاک نرم شده شروع به حرکت در جهت افقی میکند.
در این شرایط نیروهای جانبی به بدنه شمع وارد شده و منجر به تغییر شکل شمع در جهت شیب میشوند. Ishihara فرض میکند که حرکت لرزهای در این حالت از مقدار حداکثر خود عبور کرده است اما لرزشها هنوز با شدت کمتری ادامه دارند و بنابراین نیروی اینرسی انتقال یافته از سوی سازه کوچک خواهد بود.
تحت چنین شرایط بارگذاری حداکثر لنگر خمشی در شمع در قسمت پایینی آن ایجاد میشود که از آن به “bottom-up- effect” یاد میشود.
۲- گسیختگی شمع بر پایه ناپایداری کمانشی
Bhattacharya 2003 وBhattacharya et al 2004 مکانیزم دیگری را برای گسیختگی شمع ارائه کردند. مراحل مختلف در نظر گرفته شده در این تئوری در شکل ۱-۱۴ نشان داده شده است.
همانطور که در شکل ۱-۱۴ دیده میشود در ابتدای زلزله و قبل از وقوع روانگرایی شمع همانند یک تیر خمشی رفتار میکند که بارهای ناشی از اندرکنش کینماتیکی خاک و شمع و بارهای اینرسی انتقال یافته از سوی سازه را تحمل میکند.
با افزایش فشارهای آب حفرهای و وقوع روانگرایی خاک مقاومت خود را از دست داده و شمع همانند یک ستون بدون اتکای جانبی عمل میکند. در این حالت شمعهایی که نسبت لاغری بالایی دارند ممکن است به دلیل بارهای محوری و جانبی دچار گسیختگی کمانش شوند.
در زمینهای شیبدار حتی اگر شمع تحت شرایط بارگذاری بالا دچار گسیختگی نشود (به عبارت دیگر بارهای محوری و جانبی را در شرایط کاملاً روانگرا شده به طور ایمن تحمل کند)، بارهای کششی ناشی از گسترش جانبی خاک به بارهای قبلی اضافه خواهند شد. در این شرایط شمع همانند یک تیر-ستون (ستون با بارهای جانبی) (مرحله IV در شکل ۱-۱۴) رفتار میکند.
راهکارهای پیشگیری و کاهش آثار گسترش جانبی
در خصوص یک سیستم پی عمیق موجود ابتدا باید کنترل کرد که آیا شمعها مقاومت کافی را برای ایستادگی در برابر نیروهای جانبی خاک حین روانگرایی و پدیده گسترش جانبی دارند یا خیر؟
به گونهای که جابجاییها و چرخشها از حد مجاز بیشتر نشده و هیچ گونه آسیبی به اجزای شمع و پی وارد نیاید.
اگر از این ارزیابی و بررسی نتیجه شود که پی مقاومت و سختی لازم را نداشته و در برابر روانگرایی و گسترش جانبی آسیبپذیر تشخیص داده شود، با توجه به خسارات متعدد و اثرات مخربی که طی زلزلههای گذشته در اثر پدیده گسترش جانبی به شمعها و سازههای متکی بر آنها وارد آمده است (در این باره پیشتر در فصل ۱ صحبت شد.)، بایستی راهکارهایی را برای پیشگیری و کاهش اثرات گسترش جانبی به کار برد. طبق نظر Abdoun و همکاران (۲۰۰۵) این راهکارها را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد:
۱) تقویت و بهبود خاک قابل روانگرای محل به منظور جلوگیری از وقوع روانگرایی و گسترش جانبی
۲) تقویت سیستم شمعها با استفاده از راهکارهایی نظیر اضافه نمودن شمعهای جدید، استفاده از دیوارهای حائل زیرزمینی، سپری، ستونهای سنگی، ریزشمعها و …
۳) جداسازی شمعها و خصوصاً کلاهک شمع از لایه غیرروانگرای سطحی با جایگزین کردن خاکهای سطحی اطراف شمعها با خاک نرم یا سایر مصالح مناسب که بدین ترتیب نیروی جانبی وارد بر شمعها و کلاهک شمع کاهش یافته و باعث کاهش جابجاییها و لنگرهای خمشی در شمعها میگردد.
در ادامه به برخی از مطالعات و مدلسازیهای محققین مختلف در خصوص راهکارهای پیشگیری و کاهش اثرات روانگرایی و گسترش جانبی در هر یک از سه دسته ذکر شده که طی سالهای اخیر انجام گرفتهاند، پرداخته می شود.
۱- تقویت و بهبود خاک مستعد روانگرایی
سادهترین راه برای پیشگیری و کاهش اثرات روانگرایی و گسترش جانبی در زمینهای مستعد روانگرایی متراکم کردن خاک است.
برای مناطق وسیع، باز و توسعه نیافته سادهترین و کم هزینهترین روش بهسازی زمین استفاده از روشهای متداول تراکم خاک نظیر تراکم دینامیکی، تراکم به کمک انفجار و تراکم به کمک لرزش میباشد.
مطالعاتی در خصوص کارایی و کاربرد عملی این روشها توسط Mitchell و همکاران ۱۹۹۵، Adalier 1996 و TC4 2001 گزارش شده است.
از طرف دیگر در مناطق محدود و توسعه یافته شهری بهسازی زمین بوسیله تراکم به دلیل وجود سازههای حساس به تغییر شکل یا لرزشهای ناشی از تراکم در اطراف زمین مورد نظر و نیز سر و صداهای ایجاد شده در اثر این روشها، مناسب نخواهد بود.
علاوه بر این دسترسی به محل موردنظر ممکن است محدود باشد و فعّالیتهای بهسازی زمین با فعالیتهای معمول ساختمانی در حال اجرا در محل تداخل کنند.
در چنین مناطقی معمولترین روشهای بهسازی خاک، تزریق دوغاب و underpinning است که روشهای پرهزینهای خواهند بود.
این روشها به جای کل محل موردنظر سازههای مشخصی را مورد هدف قرار میدهند. در روش underpinning، اجزای سازهای برای تأمین اتکای اضافی برای سازه به کار میروند.
در روش تزریق معمولترین کار تزریق دوغاب تحت فشار از طریق گمانههایی است که در فاصله نزدیکی با یکدیگر قرار گرفتهاند. مصالح معمول برای تزریق شامل سیمان یا ترکیبهای شیمیایی مختلف نظیر سیلیکات سدیم است که زمان ژل بودن کوتاهی دارند.
این مصالح تمایل به داشتن ویسکوزیته بالا دارند، بنابراین از آنها اغلب برای تشکیل ستونهایی از دوغاب استفاده میشود تا اینکه در کل ناحیه زیر سازه نفوذ کنند.
Gallagher 2000 Gallagher et al. (2007 و Pamuk et al 2007 «تثبیت غیرفعال زمین» را به عنوان روشی جدید برای پیشگیری و کاهش اثرات روانگرایی در مناطق شهری و مستعد روانگرایی ارائه کردند (شکلهای ۲-۹ و ۲-۱۰). تثبیت غیرفعال زمین با روشهای متداول تزریق متفاوت است.
در این روش ماده تثبیتکننده به آرامی در بالادست منطقه مورد نظر تزریق شده و به کمک جریان آب زیرزمینی در سرتاسر محل پخش میشود. برای تنظیم جریان آب زیرزمینی به منظور توزیع تثبیت کننده در کل محل موردنظر میتوان از چاهکهای استخراج و خروج با فشار کم استفاده کرد.
(شکل ۲-۱۰) ماده تثبیتکننده بوسیله سیمانی کردن ذرات خاک به یکدیگر و کاهش کلی آبگذری ساختار خاک، باعث تثبیت خاک میشود. در چنین شرایطی به منظور دست یافتن به نتیجه موردنظر، ماده تثبیتکننده باید دارای ویسکوزیته اولیه پایین و مدت ژل بودن طولانی (در حدود ۵۰-۱۰۰ روز) باشد و ویسکوزیته آن برای مدت طولانی در حد نسبتاً پایین باقی بماند.
گسترش جانبی در خاک و اثرات آن بر شمع
مواد متعددی نظیر محلول کلوییدی سیلیکا، دوغابهای سیمانی با ذرات بسیار ریز و محلولهای شیمیایی مختلف جهت استفاده به عنوان تثبیتکننده مورد بررسی قرار گرفتهاند.
پس از مطالعات گسترده انجام گرفته در این زمینه مشخص شده است که محلول رقیقشده کلوییدی سیلیکا را میتوان به عنوان یک تثبیتکننده ماندگار، با ویسکوزیته اولیه پایین، غیرسمی و کمهزینه مورد استفاده قرار داد.
محلول رقیق شده کلوییدی سیلیکا (نسبت وزنی %۵) ویسکوزیته اولیه پایینی (حدود ۲۰-۱۵؛ آب= ۱۰) داشته و برای مدت زمان طولانی ویسکوزیته آن در مقدار نسبتاً پایینی باقی میماند. همچنین مدت زمان قابل کنترل ژل بودن آن به چند ماه میرسد.
محلول کلوییدی سیلیکا از نظر زیستمحیطی بیخطر بوده و توسط FDA جهت استفاده در تماس با محصولات غذایی تأیید شده است.
.Abdoun et al (2003)، Gallagher et al. (2007) و Pamuk et al. (2007) تأثیر تثبیت غیرفعال زمین با استفاده از محلول کلوییدی سیلیکا را در پیشگیری و کاهش اثرات روانگرایی و گسترش جانبی بر روی گروه شمع به کمک آزمایشات سانتریفیوژ مورد بررسی قرار دادند.
آنها در آزمایشات خود به منظور بکارگیری روش تثبیت غیرفعال زمین، مخلوط آب و محلول کلوییدی سیلیکا (۶ درصد وزنی محلول کلوییدی سیلیکا) را به جای آب برای اشباع کردن مدل فیزیکی خود به کار بردند.
نتایج بدست آمده از آزمایشات نشان داد که با به کارگیری تثبیت غیر فعال زمین، روانگرایی و گسترش جانبی رخ نداده و جابجاییهای میدان آزاد خاک به طرز چشمگیری کاهش یافتهاند. (جابجایی جانبی سطح زمین برای خاک تقویت شده در حدود %۵ مقدار خاک تقویت نشده بود.)
چنانکه در شکل ۲-۱۱ دیده میشود در مدل با خاک تثبیت شده بر خلاف مدل با خاک معمول، گسیختگی خاک در اطراف گروه شمع رخ نداده است. به دلیل روانگرا نشدن خاک تثبیت شده، تنشهای برشی ایجاد شده در اثر تحریک به سطح زمین انتقال یافتهاند که باعث شده شتابهای ثبت شده در اعماق کم در میدان آزاد خاک و اطراف گروه شمع افزایش یابند.
در لنگرهای خمشی شمعهای قرار گرفته در خاک تثبیت شده نیز کاهش چشمگیری مشاهده شده است. همانطور که در شکل ۲-۱۲ نشان داده شده است در مدل با خاک تثبیت نشده لنگرهای خمشی حداکثر در مرز بین لایههای غیرروانگرا و روانگرا قرار دارند.
از طرف دیگر لنگرهای خمشی ثبت شده در مدل با خاک تثبیت شده کاهش چشمگیری (تا حد %۹۷ نسبت به مدل با خاک تثبیت نشده) را نشان میدهند. (Pamuk et al., 2007) همچنین گسترش جانبی در خاک تقویت نشده نیروهای کششی قابل توجهی را ایجاد کرده که باعث شده تمایل به بیرون آمدگی در شمعهای بالادست مشاهده شود.
در اینجا نیز بکارگیری تثبیت خاک منجر به کاهش قابل توجه در نیروهای محوری بوجود آمده در شمعها شده است.
گسترش جانبی در خاک و اثرات آن بر شمع
۲- تقویت سیستم شمعها
راه حل جایگزین برای تقویت و اصلاح خاک روانگرای محل جهت پیشگیری و کاهش اثرات گسترش جانبی، تقویت سیستم شمعها با استفاده از راهکارهایی نظیر اضافه نمودن شمع به شمعهای موجود، بکارگیری دیوارهای حائل زیرزمینی، سپری، ستونهای سنگی، ریزشمع و … است.
.Kogai et al (2000) تأثیر دیوارهای زیرزمینی را در کاهش اثرات گسترش جانبی با استفاده از آزمایشات میز لرزان بررسی نمودند.
در این آزمایشات دیوارهای زیرزمینی مورد بررسی شامل دیوارهای سپری و دیوارهایی از ماسه متراکم میشدند. نتایج این آزمایشات نشان دادند که استفاده از این دیوارها تأثیر قابل توجهی در کاهش جابجایی جانبی خاک ناشی از گسترش جانبی دارد (شکل ۲-۱۳).
همچنین با افزایش سختی خمشی سپری و افزایش ضخامت دیوار متشکل از ماسه متراکم، چنانکه انتظار میرفت مشاهده شد که جابجایی جانبی و قائم خاک کاهش مییابد.
Motamed و Towhata (2010) با در نظر گرفتن شمعهای آسیبپذیر موجود که در معرض خطر روانگرایی و گسترش جانبی قرار دارند روشهایی را برای بهبود عملکرد لرزهای گروه شمع و دیوار ساحلی ارائه نمودند و کارایی این روشها را با انجام آزمایشات میز لرزان در مقیاس متوسط بررسی کردند.
آنها این راهکارها را با توجه به نتایج آزمایشاتی که پیشتر در خصوص بررسی رفتار گروه شمع ۳×۳ در پشت یک دیوار ساحلی سپری انجام داده بودند، ارائه کردند.
این روشها عبارتند از: ۱- استفاده از سپری شناور (شکل ۲-۱۴، بالا) ۲- استفاده از سپری با انتهای گیردار (شکل ۲-۱۴، وسط) ۳- مهار کردن دیوار ساحلی به ردیف جدیدی از شمع ( شکل ۲-۱۴، پایین). هدف عمده از بکار بردن این روشها، محدود کردن تغییر شکل زمین در پشت دیوار ساحلی و بهبود پاسخ لرزهای گروه شمع و دیوار ساحلی بوده است.
آنها تأثیر هر کدام از این روشها را با توجه به نتایج آزمایشات بصورت زیر بیان نمودند:
- استفاده از سپری با انتهای گیردار موثرترین نتایج را در کاهش لنگر خمشی در شمعها نشان داد. این نتایج هم برای لنگر خمشی حداکثر و هم لنگر خمشی پسماند بدست آمد. علاوه بر این روش، مهار دیوار ساحلی به یک ردیف جدید از شمع نیز تأثیر قابلتوجهی در کاهش لنگر خمشی حداکثر داشت. استفاده از سپری شناور کمترین تأثیر را در این خصوص نشان داد (شکل ۲-۱۵).
- تأثیر روشهای بکار گرفته شده بر روی جابجایی خاک مشابه با نتایج بدست آمده برای لنگرهای خمشی شمع بود. همچنین نتایج مشابهی برای سایر پارامترها از جمله سرعت جریان خاک، جابجایی کلاهک شمع و دیوار ساحلی مشاهده شد. این نتایج روش دوم، استفاده از سپری با انتهای گیردار، را به عنوان موثرترین روش در این مطالعه پیشنهاد میدهند.
- باید توجه نمود اگر چه استفاده از سپری با انتهای گیردار باعث بهبود رفتار لرزهای گروه شمع و دیوار ساحلی میشود اما بایستی نسبت به اجرای آن در عمل توجه و دقت کافی اعمال شود چرا که نصب سپرهای بسیار عمیق برای رسیدن به یک لایه سخت امکانپذیر نیست. بنابراین ترکیبی از روش دوم و سوم در مواردی که لایه خاک سخت در اعماق بسیار زیاد قرار گرفته است، توصیه میشود.
- دادههای ثبت شده از فشار آب حفرهای نشاندهنده ایجاد حالت تنش کششی در خاک پشت گروه شمع (به سمت دیوار ساحلی) در نتیجه جابجاییهای جانبی بزرگ خاک در محدوده بین گروه شمع و دیوار ساحلی و متعاقب آن اتساع در خاک میباشد.
بکارگیری ستونهای سنگی با متراکم کردن خاک اطراف و زهکشی اضافه فشارهای آب حفرهای باعث کاهش پتانسیل روانگرایی و کاهش اثرات آن میشود. از طرف دیگر این ستونها خود المانهای سختی هستند که میتوانند مقادیر بیشتری از تنش را تحمل کرده و به عنوان مانعی در برابر جابجاییهای خاک عمل کنند و بدین ترتیب باعث کاهش آسیبهای ناشی از گسترش جانبی بر شمعها شوند.
(Priebe, 1991) نقش زهکشی ستونهای سنگی باعث کاهش روند افزایش فشارهای آب حفرهای و نیز افزایش سرعت کاهش اضافه فشار آب حفرهای میشود که منجر به پایین نگه داشتن نسبت اضافه فشار آب حفرهای () میگردد. حفظ نسبت اضافه فشار آب حفرهای در مقادیر پایین از وقوع نشستهای بزرگ که
معمولاً در مقادیر بالاتر از ۶/۰-۵/۰ اتفاق میافتد، جلوگیری کرده و باعث میشود که قسمت بزرگی از مقاومت و سختی خاک حفظ گردد که این خود به مقاومت جانبی و قائم خاک در برابر نیروهای وارده کمک قابل توجهی کرده و از طرف دیگر باعث کاهش جابجاییهای جانبی خاک میشود.
گسترش جانبی در خاک و اثرات آن بر شمع
در خصوص عملکرد ستونهای سنگی طی زلزلههای گذشته موارد مستند زیادی وجود ندارد. با این حال همین موارد محدود نشان دادهاند مناطقی که در آنها ستونهای سنگی مورد استفاده قرار گرفتهاند عملکرد مناسبی طی زلزله داشتهاند و کاهش پتانسیل روانگرایی و نیز کاهش چشمگیر خرابی و آسیب به خاک و سازههای قرار گرفته در این خاکها مشاهده شده است.
در اینباره میتوان به موارد گزارش شده طی زلزلههای Loma Prieta (1991)، Northridge (1994) و Kushiro-Oki (1993) اشاره کرد. (Mitchell and Wentz, 1991; Hayden and Baez, 1994; Mitchell et al, 1995)
Sasaki و Taniguchi (1982) نتایج مجموعهای از آزمایشات میز لرزان بزرگ مقیاس را بر روی زهکشهای شنی ارائه کردند.
مدلهای مورد استفاده در این آزمایشات دارای طول m 12، عرض m2 و ارتفاع m 3 بودند. در این آزمایشات زهکشهای شنی بصورت دیوارهای پیوسته ساخته شدند (شکل ۲-۱۶). در این مطالعات زهکشهای شنی در محدودهای به فاصله قطر زهکش از محور آن از وقوع روانگرایی جلوگیری نمودند.
آنها عملکرد یک جاده را نیز در مدلهای خود بررسی نمودند و مشاهده کردند که با استفاده از زهکشهای شنی، فشار برخاستی (uplift) در مدل به طور قابل توجهی کاهش مییابد. با این حال نتایج این آزمایشات نشان دادند که زلزلههای قوی با فرکانس بالا (برای مثال g2/0 در Hz 5) که منجر به افزایش سریع فشار آب حفرهای در خاک میشود، ممکن است بر قابلیت زهکشی ستونهای شنی غلبه کرده و نقش آنها را به عنوان یک زهکش بیاثر کند.
Iai (1988) عملکرد یک زهکش شنی را تحت شرایط تحریک سینوسی بررسی نمود. وی در مطالعات خود یک مدل فیزیکی میز لرزان بزرگ مقیاس (قطر m2 و ارتفاع m2) از نوع laminar را به کار گرفت. در این آزمایشات خاک مدل از یک لایه یکنواخت ماسه سست تشکیل شده بود و در مرکز این مدلِ استوانهای، یک زهکش شنی به قطر m6/0 ساخته شد.
تصور می شود که این شرایط آزمایش، شبیهسازی دقیقی از عملکرد یک زهکش شنی در یک سیستم بزرگ باشد. نتایج این مطالعه بدینگونه بودند:
۱) سیستم زهکش شنی در صورتی که مقادیر زیر مقداری حدود ۵/۰ باقی بماند کاملاً کارآمد خواهد بود.
۲) تئوری تحکیم شعاعی (و تحکیم خطی) پیشبینیهای قابل قبولی برای ۵/۰> بدست میدهد.
۳) برای ۵/۰< کارآیی زهکش شنی با افزایش کاهش مییابد. در ۱= زهکشی از طریق ستون شنی به طرز چشمگیری کاهش یافته و نشستهای بزرگی اتفاق میافتند. بر مبنای این نتایج میتوان گفت که عملکرد
موفقیتآمیز یک سیستم زهکش شنی از قابلیت آن در پایین نگه داشتن مقدار پایینتر از ۵/۰ ناشی میشود.
در مطالعات Sasaki and Taniguchi و Iai اثر متراکم کردن خاک اطراف ستونهای شنی بدلیل شیوه ساخت بکار رفته در نظر گرفته نشده است. Baez و Martin در سال ۱۹۹۲ تأثیر ساخت ستونهای شنی به روش vibro-replacement را در کاهش اثرات روانگرایی با استفاده از آزمایشات صحرایی تمام مقیاس مورد بررسی قرار دادند.
طی این آزمایشات مشاهده شد که خاک اطراف ستونها به دلیل فشار شن به اطراف و نیز روانگرایی ایجاد شده در اثر لرزشهای ناشی از روش ساخت موردنظر، متراکم شده است. نتایج این مطالعه نشان داد که ساخت ستونهای شنی به روش ذکر شده تأثیر چشمگیری در پیشگیری و کاهش اثرات روانگرایی داشته است.
Ashford و همکاران (۲۰۰۰) نتایج یکسری آزمایشات تمام مقیاس روانگرایی به کمک انفجار را به منظور بررسی عملکرد ستونهای سنگی طی روانگرایی گزارش نمودند. در این مطالعه از انفجار برای روانگرا کردن خاک سست بدون چسبندگی در Treasure Island در نزدیکی سانفراسیسکو استفاده شد.
همچنین ۲۴ ستون شنی (با قطر m 8/0 و فاصله حدود m 5/2) در یک الگوی مربعشکل تا عمق ۶ متری ساخته شدند. نتایج این مطالعه نشان داد که با به کارگیری ستونهای شنی اضافه فشارهای آب حفرهای کاهش یافته و این فشارها سریعتر از بین میروند.
Adalier و همکاران (۲۰۰۳) تأثیر ستونهای سنگی را در کاهش اثرات روانگرایی در خاکهای غیرپلاستیک سیلتی با استفاده از آزمایشات سانتریفیوژ بررسی نمودند. تمرکز این مطالعه بر روی ویژگی ستونهای سنگی به عنوان اِلمانهای سخت بود تا نقش آن در زهکشی فشارهای آب حفرهای و متراکم کردن خاک اطراف.
شرایط میدان آزاد خاک و سربار ناشی از پی سطحی مورد مطالعه قرار گرفتند (شکل ۲-۱۷). نتایج بدست آمده از دادههای نشست، شتاب و اضافه فشار آب حفرهای بیانگر آن بودند که در مدلهای تقویت شده با ستونهای سنگی، پی طی لرزش رفتار کلی سختتری از خود نشان میدهد.
ستونهای سنگی تأثیر چشمگیری در کاهش اضافه فشارهای آب حفرهای (در خاک اطراف ستونها)، افزایش کلی سختی خاک زیر پی و کاهش نشستها داشتند. همچنین ستونهای سنگی نقش قابل توجهی در بهبود رفتار خاک زیر پی سطحی داشتند بگونهای میزان نشست در زیر پی تا حد %۵۰ کاهش یافت (شکل ۲-۱۸)
. در شرایط میدان آزاد اثر سختکنندگی ستونهای سنگی تنها در کاهش اضافه فشارهای آب حفرهای در اعماق حدود پایینتر از m 5 (kPa 45) مؤثر بود. (به عبارت دیگر در نزدیکی سطح زمین نقش ستونهای سنگی در کاهش اضافه فشارهای آب حفرهای ناچیز بود.)
Elgamal و همکاران (۲۰۰۹) تأثیر ستونهای سنگی را در کاهش تغییر شکلهای جانبی ناشی از گسترش جانبی با استفاده از مدلسازی عددی سهبعدی المان محدود به کمک نرمافزار OpenSees مورد مطالعه قرار دادند. در این مطالعه یک لایه ۱۰ متری از ماسه یا سیلت غیرپلاستیک مستعد روانگرایی با شیب ملایم مدل شد.
نتایج مدلسازیها نشان داد که ستون سنگی در کاهش تغییر شکلهای جانبی در لایه ماسهای تأثیر قابل توجهی دارد. همچنین نفوذپذیری ستون سنگی نقش مهمی در این خصوص دارد. با این حال برای لایه مشابهی از خاک با نفوذپذیری در محدوده سیلت، بدون توجه به نفوذپذیری ستون سنگی به کار رفته، استفاده از ستون سنگی بیتأثیر است.
گسترش جانبی در خاک و اثرات آن بر شمع
Mitrani و Madabhushi (2005) اثر ریزشمعهای مایل غیرسازهای را به عنوان راهکاری برای کاهش اثرات روانگرایی در زیر ساختمانهای موجود با استفاده از آزمایشات سانتریفیوژ بررسی کردند (شکل ۲-۱۹). در این آزمایشات ریزشمعها به وسیله لولههای آلومینیوم توخالی مدل شدند.
به منظور ایجاد مقاومت اصطکاکی لازم درآنها، سطح خارجی این لولهها با چسباندن ماسه پوشانده شدند. همچنین از قابهای سازهای یک و دو درجه آزادی از جنس آلومینیوم برای مدل کردن ساختمان در این آزمایشات استفاده گردید. نتایج این مطالعه نشان داد که ریزشمعها در کاهش اثرات روانگرایی چندان مؤثر نیستند،
چنانکه علیرغم استفاده از ریزشمعها، نشستهای بزرگ سازه همچنان اتفاق افتاد. علاوه بر این اضافه فشارهای آب حفرهای لازم برای ایجاد روانگرایی در داخل ناحیه محصور شده توسط ریزشمعها به وجود آمدند.
البته ریزشمعها با انتقال شتابها از لایههای پایین خاک به سمت لایههای بالایی و سطح زمین اثرات نسبتاً سودمندی هم داشتند. این اثر به افزایش کرنش برشی و اتساع در محدوده خاک اطراف آنها طی زلزله منجر میشود. میتوان محتمل دانست که قسمتی از این اتساع به دلیل حرکت ماسه در اطراف ریزشمعها هنگام روانگرا شدن خاک باشد.
با این حال این اثر با انتقال شتابها از لایههای عمیقتر خاک به افزایش شتابهای سازهای نیز منجر میشود و اثرات سودمند افزایش اتساع در خاک مغلوب اثر مخرب فشارهای آب حفرهای اضافی میگردد.
McManus و همکاران (۲۰۰۵) تأثیر ریزشمعهای مایل را در جلوگیری و کاهش اثرات روانگرایی با استفاده از آزمایشات میز لرزان مورد مطالعه قرار دادند. مدل فیزیکی به کار رفته در این آزمایشات یک محفظه Laminar به ابعاد m 8/1 طول، m 8/0 عرض و m 2 ارتفاع بود که تحت تحریک سینوسی با فرکانس Hz 1 قرار میگرفت. ریزشمعهای به کار رفته در مدلها لولههای توخالی فولادی با مقاومت بالا بودند که تحت زاویه نسبت به محور قائم نصب میشدند (شکل ۲-۲۰).
همزمان با کوبیدن ریزشمعها به داخل خاک، دوغاب نیز با فشار کم به داخل خاک تزریق میشد تا با خاک اطراف مخلوط گشته و چسبندگی و اصطکاک مناسبی ایجاد کند. نتایج آزمایشات نشان داد که به کارگیری یک ریزشمع مایل در خاک تأثیر کوچکی در پاسخهای بدست آمده طی لرزش دارد امّا استفاده از دو ریزشمع مایل در جهت مخالف تأثیر قابل توجهی در کاهش کرنشهای برشی تناوبی(سیکلیک) به میزان نصف (شکل ۲-۲۱) و کاهش نشست به میزان آن نسبت به مدل بدون ریزشمع دارد.
۳- جداسازی شمعها از لایه غیرروانگرای سطحی
رویکرد دسته سوم از راهکارهای پیشگیری و کاهش اثرات گسترش جانبی از این واقعیت ناشی میشود که لایه غیرروانگرای سطحی چنانکه در زلزلههای گذشته و مطالعات انجام گرفته توسط محققین مختلف مشاهده شده است، تأثیر قابل توجهی در افزایش لنگر خمشی و نیروی جانبی وارد بر شمع دارد.
در این روش خاک لایه سطحی غیرروانگرا توسط یک ترانشه در اطراف شمعها با یک ماده نرم که تحت نیروهای جانبی وارده از سوی خاک به تسلیم برسد، جایگزین میشود. این کار با کاهش تأثیر گسترش جانبی در لایه سطحی خاک باعث کاهش لنگرهای خمشی و جابجایی شمعها میشود.
این روش از نظر عملی کاربرد بسیار خوبی خواهد داشت چرا که در آن نیازی به نفوذ در اعماق خاک نیست. با این حال به دلیل مصالح نرم مورد استفاده، مقاومت جانبی پی در برابر بارهای اینرسی کاهش مییابد. به منظور کاهش این اثر و افزایش مقاومت در برابر بارهای اینرسی، ترانشه پر شده با مصالح نرم را میتوان با فاصله مناسبی در اطراف شمعها قرار داد.
گسترش جانبی در خاک و اثرات آن بر شمع
Abdoun و Wang (2002) تأثیر این روش را در کاهش اثرات گسترش جانبی به کمک آزمایشات سانتریفیوژ بررسی نمودند. شکل ۲-۲۲ مدلهای به کار رفته در این آزمایشات که جداسازی شمعها از خاک لایه غیرروانگرای سطحی در آنها اعمال شده است را نشان میدهد. همانطور که مشاهده میشود در یک مدل ترانشه جداکننده در اطراف شمع قرار گرفته و در مدل دیگر با فاصلهای از آن حفر شده است.
پروفیل خاک مدل شده در این آزمایشات از دو لایه غیرروانگرا در بالا و پایین و یک لایه روانگرای میانی تشکیل شده است. در این مدلها جهت شبیهسازی بار وارده از سوی سازه و نیروهای ناشی از آن از قرار دادن یک جرم بر روی شمع استفاده گردیده است. به منظور کاهش اثرات گسترش جانبی داخل این ترانشهها با رس نرم پر شده است.
نتایج بدست آمده از این آزمایشات نشان دادند که مقادیر جابجاییهای جانبی خاک در میدان آزاد در مدلهای با ترانشه جداکننده و بدون آن مشابه هستند. همچنین چنانکه انتظار میرفت کاهش چشمگیری در لنگرهای خمشی شمع در لایه غیرروانگرای سطحی مشاهده شد.
چنانکه در شکل ۲-۲۳ دیده میشود، لنگر خمشی حداکثر در بالا که در مرز لایه غیرروانگرای سطحی و لایه روانگرا اتفاق میافتد از مقدار حدود kN.m 300 در مدل بدون ترانشه جداکننده به مقدار kN.m 10 در مدل با ترانشه جداکننده کاهش یافته است. البته در مورد لنگر خمشی حداکثر در پایین (در مرز لایه غیرروانگرا و لایه روانگرا) کاهش بسیار کمتری مشاهده میشود.
همچنین جابجایی سر شمع در انتهای لرزش به حدود نصف کاهش پیدا کرد. با این حال علیرغم کاهش در لنگرهای خمشی و جابجایی ماندگار شمع، افزایش در شتابها و جابجاییهای گذرای شمع به دلیل کاهش اتکای جانبی شمع در محدوده لایه غیرروانگرای سطحی مشاهده شد.